شنبه، تیر ۳۰، ۱۳۸۶

شايعه درگذشت بانوي داستان‌نويسي تكذيب شد

شايعه درگذشت سيمين دانشور بدجوري اذيت مي‌كند، حتي اگر دوستي پشت تلفن با اطمينان متقاعدت كرده باشد كه هنوز اتفاقي نيفتاده است. از همين رو وقتي ترافيك و گرماي آخرين روزهاي تيرماه كلافه‌ات مي‌كند، دلشوره عجيبي داري كه زودتر خودت را به بيمارستان پارس برساني؛ بيمارستاني كه نويسنده «سووشون» را از صبح پنجشنبه در آن بستري كرده‌اند. بانوي داستان‌نويسي ايران هر چند با كمك دستگاه اكسيژن، اما هنوز نفس مي‌كشد. همه چيز برايت رنگي از آرامش مي‌گيرد، هر چند هنوز نگراني.1
مقابل در بيمارستان نويسندگان، شاعران و مترجماني را مي‌بيني كه سيمين دانشور را تنها نگذاشته‌اند. يكي از آنها سيدعلي صالحي است، هم او كه شايعه خبر درگذشت دانشور را از قول او نوشته بودند. صالحي تنها به اظهار تاسف بسنده مي‌كند و مي‌گويد كه هرگز چنين چيزي را نگفته است. برخلاف هميشه نمي‌خندد. نگران است و كمتر حرف مي‌زند. در كنار او فريبرز رئيس‌دانا و قاسم روبين هم ايستاده‌اند.1
سيمين بهبهاني و ويكتوريا دانشور (تنها خواهر سيمين) هم آمده‌اند. بهبهاني در همان اتاق انتظار طبقه همكف نشسته است. تنها آمده و همچون هر كدام از ما گوشه‌يي نشسته است. از شايعه‌يي مي‌گويد كه روز پنجشنبه درباره خود او ساخته بودند. مي‌گويد كه از اين دو روز دست‌كم چند صد نفر از جاهاي مختلف دنيا به او زنگ زده‌اند تا بدانند هنوز نفس مي‌كشد يا نه. مي‌گويد كه بعد از شنيدن صدايش مي‌خواسته‌اند مطمئن شوند كه آيا صداي واقعي بانوي غزل ايران را مي‌شنوند يا اشتباه مي‌كنند. از سلامتي‌اش مي‌گويم و سري تكان مي‌دهد: روزگار غريبي است...
دكتر خلافي، داماد سيمين هم آمده است. از او درباره وضعيت نويسنده «ساربان سرگردان» مي‌پرسم. از وضعيت نه چندان خوب نويسنده مي‌گويد و نگراني‌اش و اينكه اين نگراني را در چند ماه اخير همواره داشته است:«چند ماه است حال خانم دانشور بد است. گاهي بهتر مي‌شود و مي‌بريمش خانه. اما با مشكلات بعدي او را دوباره به بيمارستان برمي‌گردانيم. حالا هم از روز پنجشنبه آورديمش بيمارستان پارس"
دكتر عبدي، پزشك ويژه خانم نويسنده نگاه بهتري به ماجرا دارد. او از كماي روز پنجشنبه سيمين دانشور مي‌گويد و اضافه مي‌كند كه هر چند نويسنده با ماسك نفس مي‌كشد، اما ديگر در كما نيست.
سيمين دانشور كه تعداد و كيفيت نوشته‌ها و ترجمه‌هايش آنقدر هست كه نياز به باز شمردن نداشته باشد، حالا در طبقه اول بيمارستان «پارس» و در اتاق ICU تحت مراقب‌هاي ويژه قرار دارد. وضعيت اين نويسنده 86 ساله كه كتاب «كوه سرگردان»‌اش چندي است به علت مشكلات متفاوت منتشر نشده، به گفته پزشك معالجش رو به بهبود است و جاي تاسف دارد كه برخي با درج بيان نكاتي كه كمتر در آن حس مسووليت‌شناسي به چشم مي‌خورد احساس مردمي را به بازي مي‌گيرند كه همواره به نويسندگاني همچون سيمين دانشور علاقه و ارادت داشته‌اند.
در كنار نويسندگاني كه به ديدار دانشور آمده بودند، مديراني از جمله محسن پرويز نيز از بانوي داستان‌نويسي ايران ديدار كرد.

چهارشنبه، تیر ۲۷، ۱۳۸۶

زنان ايراني و جام ملت هاي آسيا

درست در روزهايي كه عربستان در حال پذيرفتن حق راي براي زنان است،‌ اولين زن ايراني به فضا مي رود، زنان افغاني از يوغ طالبان به در آمده اند و هزار اتفاق ديگر ميمون از اين دست براي زنان در حال رخ دادن است، ما ميزباني جام ملت هاي آسيا را براي آن از دست مي دهيم كه حوصله حضور زنان را در ورزشگاه نداريم. انگار مي ترسيم.انگار زنان را توان آن نيست كه در اين جا
حضور يابند.1
بر اين افزون، هر روز بر فشار بر زنان مي افزاييم كه چرا پيراهن تن تان كمي بر بدن تان مماس شده يا روپوشتان كوتاه است. آن وقت خودمان پيراهن هاي نخي نازك مي پوشيم و با آستين كوتاهش باد اندك سايه هاي تابستاني را به تن مهمان مي كنيم. روسري سر زنانمان مي كنيم تا عرق تابستان، موهايشان را نيازمند شامپوهايي كند كه نمي توانند از ريزش و موخوره جلوگيري كنند. 1
درست در همين روزها از غصه مردن بودن و ايراني بودن...دلم مي گيرد.1
كاش آدمي را وطني بود كه آن را با خودش هر كجا كه مي خواست، مي توانست ببرد.1