چهارشنبه، آبان ۲۷، ۱۳۸۸

داستان هايي درباره جدايي

حرف زدن با نويسنده‌اي كه اولين كتابش را چاپ كرده، شبيه بازي با بازيكني است كه تازه بازي ياد گرفته. گاهي "شانس آماتوري" و گاهي استعداد بازيكن تازه‌واردتو را به شوق مي‌آورد و حتي گاهي طرفت بد بازي مي‌كند و بازي تو را به هم مي‌‌‍‌زند، با خودت فكر مي كني كه آ‌ن‌قدرها هم نمي‌شود به قواعد از پيش تعيين شده دل بست. بايد سيال بود و در هر بازي، با قواعد همان بازي ، بازي كرد. يعني بايد خودت را به دست حلدثه بسپاري تا بي‌خيال روزهاي توفاني، كشتي‌ات خود به خود به ساحل آرامش برسد. دست و پا زدن الكي، معمولا بي فاده است.

با اين همه، گفتگو با سلماز يگانه مهر كه نخستين كتاب داستانش را چاپ كرده، آنچنان برخلاف قاعده نيست. نمي‌توان او را نويسنده‌اي آماتور به‌حساب آورد،‌ هرچند كه خود فروتنانه، از بي‌تجربه‌گي‌اش مي‌گويد. دو دليل نقض مي‌شود تا ثابت شود يگانه مهر يك نويسنده آماتور نيست. نخست اينكه داستان‌هاي او با آنكه ساده‌اند و سرراست، اما ساده‌لوحانه و غيرحرفه‌اي نيستند. او نثري شسته رفته دارد و معمولا موضوع‌هايي را در داستان‌هايش مورد استفاده قرار مي‌دهد كه دغدغه خيلي از ماست. از طرفي، " تا ... دمل" را نشر ققنوس چاپ كرده كه ناشري حرفه‌اي به حساب مي‌آيد.

حرفمان را از موضوع داستان‌ها شروع مي‌كنيم. در بيشتر قصه‌هاي كتاب، آدم‌هايي است كه با هم دچار مشكل‌اند، دخترها و پسران جواني كه نمي‌توانند با هم خوب حرف بزنند و "تفاهم" داشته باشند. يگانه مهر مي‌گويد كه مثل همه نويسنده‌ها، موضوعاتش را از اطرافش مي‌گيرد. و بعد به نكته جالب‌تري اشاره مي‌كند كه اساس داستان‌نويسي است. به عقيده يگانه مهر، براي آنكه يك موقعيت داستاني شكل بگيرد، بايد يك مشكل، يك چالش و يا در نهايت يك اختلاف در قصه وجود داشته باشد. اين مشكل گاهي مي تواند بين آدم‌هاي قصه باشد و گاهي بين آنها و چيزهاي ديگر، مثلا با باد و باران. يگانه مهر هم به دليل آنكه موضوعاتي اجتماعي را براي كارش انتخاب كرده، ترجيح داده تا اين درگيري‌ها ميان شخصيت‌هاي داستانش باشد: " وقتي همه چيز روه راه باشد، قصه‌اي به وجود نمي‌آيد."

قصه اوا كتاب در يك "فست فود" اتفاق مي‌افتد، جايي كه اجتمالا چند ساعت از هفته خود را آنجاييم. به قول يكي از دوستان، انگار خوردن، آن هم خوردن در يك "فست فود"، تنها تفريحي است كه مي‌توان داشت. البته نتيجه اين تفريح ‌بي‌خطر، داغ شدن بازار "ويبراتور" عضلات و موسسه‌هاي لاغري است. داستان قصه اول در اين محيط اتفاق مي‌افتد. زني از آينه به زوج جواني نگاه مي‌كند كه ساندويچ مرغ سفارش داده‌اند. او همين طور كه از آينه به آن زوج جوان نگاه مي‌كند، خودش را و گذشته خودش را مي‌بيند و باقي ماجرا كه بايد آن را در كتاب بخوانيد.

قصه‌هاي كتاب خيلي خيلي كوتاه است. حتي قصه‌هايي كه كمي بلند‌ترند، به بخش‌هاي كوتاه تقسيم شده‌اند. انگار نويسنده مي‌داند كه قرار است براي مردي بي‌حوصله بنويسد، مردمي كه وقتي كم براي خواندن دارند. از داستان "تا... دمل" حرف مي‌زنيم كه اتفاقا اسم كتاب هم از روي آن انتخاب شده. كمي بعد حتما از نويسنده‌ خواهيم پرسيد كه چرا اين اسم را براي كتابش انتخاب كرده. يگانه مهر مي‌گويد كه در اين داستان مي‌خواسته تا روزهاي مختلف زندگي يك شخصيت را به نمايش بگذارد و به همين دليل از ساختار "خاطره نويسي روزانه"، استفاده كرده است: " براي هر قصه‌اي بايد يك ساختار متناسب با آن را انتخاب كرد. " او در ادامه مي‌خواهد به اين سوال جواب دهد كه "چرا نمي‌تواند يا نمي‌خواهد بلند بنويسد"، كه ما روي بخش نمي‌خواهدش تاكيد مي‌كنيم و مي‌خواهيم جواب دهد، هر چند كه تا اندازه‌اي به اين سوال جواب داده :" معمولا تمركزم را در قصه‌هاي بلند از دست مي‌دهم، به همين علت دوست قصه‌ام كوتاه باشد و منسجم، تا اينكه بلند باشد و به هم ريخته."

موضوعات و ساختار كتاب "تا ... دمل" خيلي شبيه هم است. يگانه مهر مي‌گويد كه اين همه قصه‌هاي او نيست و او از ميان قصه‌هايش،‌ اين كارها را انتخاب كرده است: " وقتي داستان‌هايي از نظر محتوايي و ساختاري با هم فرق مي‌كنند، در يك مجموعه نمي‌گنجند. به هر حال بايد چيزي بين اين داستان‌ها ارتباط برقرار كند. يك دست بودن يك مجموعه داستان، يكي از عامل‌هاي موفقيت آن است."

و حالا برسيم به اسم كتاب. به نظرم مي رسد كه اسم قشنگي براي كتاب انتخاب نشده و آدم كنجكاوي‌اش برانگيخته نمي‌شود تا كتاب را بخواند. نويسنده اما كاملا با نظر من مخالف است. مي‌گويد كه انتخاب اسم براي كتاب كاملا سليقه‌اي است : " اگر من مجموعه داستاني با اين اسم ببنيم، حتما به سراغ آن خواهم رفت. نمي‌دانم چرا، شايد به خاطر آنكه معناي اين كلمات براي من خاص است. دمل، به نوعي نشان دهنده بلوغ فكري و جسمي شخصيت داستان است. تا... دمل، يعني رسيدن به مرز آگاهي. پس اين اسم براي من داراي نوعي بار معنايي جذاب است.

گفتگوي ما در همين جا به پايان مي‌رسد. اما انگار "تا... دمل" تازه براي شما باز شده. به هر حال اگر مي‌خواهيد كتاب اول شما خواننده داشته باشد، بد نيست كه شما هم خواننده كتاب اول ديگران باشيد.

سه‌شنبه، آبان ۲۶، ۱۳۸۸

وقتي آدرس دادن تبديل به يك حرف بي‌تربيتي مي‌شود

فكر كنيد يكي از دوستانتان در بلوار "آل احمد" زندگي مي‌كند. از او مي‌پرسي: « خونه‌تون كجاست؟". مي‌گويد:" سر آل احمد مي شينم". بيچاره جلال. حالا خوب است در انتهاي خيابان نيستند. مثلا بزرگراه مدرس را در نظر بگيريد. خدا نكند كه كسي خانه‌هايش وسط‌هاي بزرگراه باشد، آن‌وقت بايد چه بگويد كه باعث خنده ديگران نشود.
متن كامل

شنبه، آبان ۲۳، ۱۳۸۸

جهاني شدن ادبيات در گفت وگو با محمد کلباسي

حکايت جهاني شدن ادبيات فارسي و توجه ما به ادبيات جهان، حکايت کوزه و درياست. گاه قصد آن داريم که دريا را به پيمانه يي خلاصه کنيم و گاه تعريف دريا را به همه کائنات موکل مي کنيم؛ افراط و تفريط. گاه به کلي همه ادبيات دنيا را رد مي کنيم و گاه آنچنان پذيرايش مي شويم که همه آنچه را که سال ها است ريسيده ايم، پنبه مي کنيم و دور مي ريزيم. گفت وگويي که در پي مي آيد پيرامون همين نکته است، اينکه چگونه مي توان با توجه به ادبيات بومي به مرزهاي جهان دست يافت. محمد کلباسي که دست کم با دو مجموعه داستان «سرباز کوچک» و «مثل سايه و مثل آب» نامي شناخته شده در عرصه داستان نويسي ايران دارد، پاسخگوي سوالات ماست. اين نويسنده همچنين کتابي در دست چاپ دارد که منتظر دريافت مجوز نشر است.

متن كامل

چهارشنبه، آبان ۲۰، ۱۳۸۸

داستايوفسکي فيلسوف

وقتي از «فلسفه» حرف مي زنيم، آنچه در وهله اول به نظرمان مي رسد مقاله تفصيلي بلندبالا و کتاب هايي است که خوانش آنها با دشواري هايي همراه است. سوزان لي اندرسون اما در کتاب «فلسفه داستايوفسکي» نشان مي دهد فلسفيدن مي تواند به شيوه هاي ديگري نيز صورت گيرد. او به درستي بر اين نکته تاکيد دارد که «فلسفه ورزي در آثار داستاني نه تنها ممکن است، بلکه داستان نويسان بزرگ بعضاً مي توانند با آثار داستاني، بهتر و موثرتر فلسفه ورزي کنند.»

متن كامل