چهارشنبه، آذر ۲۱، ۱۳۸۶

همين ديگر

ما زندگي مي‌كنيم كه پير شويم و بميريم. همين ديگر و ديگر هيچ. اين تلخي ماجرا نيست. نيمه خالي ليوان هم نيست. خود ماجراست.1
درست در روزهايي كه شكم‌هاي خالي ازشيريني و غذاهاي خوب داريم، پولي در بساط نيست. آن روز كه اين ها هست، سلامتي نيست. آن روزها كه براي يك شلوار جين يا يك پيراهن قشنگ، له له مي‌زنيم، بايد به قسط هاي آخر ماه فكر كنيم. پيراهن سفيد فقط در غالب كفن انگار به تن مان مي‌آيد.اين نيمه خالي ليوان نيست. اين خود تراژدي زيستن است.
هميشه در آن لحظاتي دنيا براي تو مي‌شود كه ديگر نيازي به آن نداري. اين اصل ماجراست.

۱ نظر:

نوازنده ی دوره گرد گفت...

گاهی آدم به این نتیجه می رسه تو زندگی هیچی نخواد عاقلتره...آخه یا برعکسش پیش میاد یا اینکه موقعی می رسه که دیگه برات مهم نیست....
و این نیمه ی خالی لیوان نیست....واقعا....