دستان محاسبهگر شما را ديگر نميخواهم به دست فشردن، هرچند كه پيش از آنكه دستان ما به هم نزديك شود، به بهانهاي همچون سرماخوردگي يا آنفولانزاي خوكي، دستان خود را به ترديد از گريبان بيرون ميآوريد. دريغ كه آدميت را به چند قانون و قاعده از پيش تعيين شده فرو كاستهايد و به خود چوب حراج ميزنيد كه "هي، تو فلاني هستي و فلان داري " و من به فلان قاعده، دست دعاي خود را، به سجاده تو نخواهم زد.
من از اين انسان قاعدهگرا، انساني كه خود را برده قانونهاي از پيشنوشته ميكند، بيزارم. زنده باد انديشههاي روسو؛ ژان ژاك روسو كه سه قرن پيش همه اينها را به زباله دان انداخت و آنچنان نفس كشيد كه خود مي خواست. زنده باد ابرانساني كه هرآنچه خود در انديشه دارد، به زندگي ترجمه ميكند.
و لعنت بر شما كه زندگي خود را حرام ميكنيد
من از اين انسان قاعدهگرا، انساني كه خود را برده قانونهاي از پيشنوشته ميكند، بيزارم. زنده باد انديشههاي روسو؛ ژان ژاك روسو كه سه قرن پيش همه اينها را به زباله دان انداخت و آنچنان نفس كشيد كه خود مي خواست. زنده باد ابرانساني كه هرآنچه خود در انديشه دارد، به زندگي ترجمه ميكند.
و لعنت بر شما كه زندگي خود را حرام ميكنيد
۴ نظر:
perfect, perfect
سلام آقای صاحبان زند
خیلی وقت بود بلاگ شما نیامده بودم
از سر ذوق همه ی نوشته های جدید رو که نخونده بودم یه دور خوندم و لذت بردم
از این نوشته ی اول هم واقعا لذت بردم
امیدوارم همیشه خوب باشید
chandin bar khoondam in matlabo.....kheyli ghasngee va kheyli tasir gozrrrr kash vaghean beshe adam khodesho zendegi koni......
جالب بود !!
حتما راجع بهش مي نويسم
از اين نوشته نميشه بي نظر گذشت :-)
ارسال یک نظر