شنبه، فروردین ۲۱، ۱۳۸۹

مغازه حمیدسبزواری پلمپ شد و رئیس جمهور لهستان زیر توپولف رفت

درست روزي كه بيشتر روزنامه هاي تهران خبر درگذشت كيومرث ملك مطيعي را نوشته بودند و رئیس جمهور لهستان با توپولف خورد زمین، وارد اداره پست شدم. چیزهای خیلی مهمی اتفاق نیافتاد. نامه‌ام را به یک باجه نشان دادم، گفت برو باجه بغلی. 27 دقیقه توی صف ایستادم تا نوبتم شد. طرف گفت باید بروی توی همان باجه قبلی. یعنی همان باجه‌ای که سوال کرده بودم.
ناگهان صدایی شنیدم را توجه‌ام را به خود جلب کرد. طرف پرسید:
- اسمت چیه؟
اون یکی که پشت باجه ایستاده بود گفت: حمید سبزواری.
مغازه‌اش را پلمپ کرده بودند. مغازه حمید سبزواری را. او آمده بود اداره پست تا نامه بگیرد. برای کی و کجا، دقیقا نمی دانم. بی‌چاره آدم‌هایی را مغازه‌شان پلمپ می‌شود، حتی اگر حمید سبزواری باشد. حتی اگر موهای طرف سفید نباشد. پرسیدم:
شعر تازه چه گفته‌ای؟
گفت که به دلیل شباهت اسمی‌اش گاهی شعری می‌گوید. غزلی، چیزی، میزی... دعا کردم که مغازه‌اش را زودتر رفع پلمپ کنند. بیچاره حمید سبزواری. بیچاره رئیس جمهور لهستان که به اخبار ایران گوش نداد و رفت زیر توپولف.

۹ نظر:

shervan گفت...

akhey, che bardashte naghzi az ye etefaghe roozmare kardi

یلدا گفت...

از این لحظه ی نزدیکی خوشم می آید. که حمید سبزواری یکهو برای آدم آشنا می شود. از قید یک نام می آید بیرون. نه تنها او. شاید حمید گلسان یا ناهید شرفی. من عاشق این بازی هستم. بازی کلمه ها. هرچه با نام های بیشتری آشنا می شوم حس می کنم بیشتر خدا شده ام.

سین-جیم گفت...

خیلی عالی نوشته بودید و البته از شما بعید نیست

سین-جیم گفت...

خیلی عالی نوشته بودید و البته از شما بعید نیست

محی اسدیان گفت...

سلام آقا...
راستی جعبه سیاه اون توپولوف رو پیدا کردن و بعد از بررسی فهمیدن موتورش موتور 405 ایران خودرو بوده !!!

سايه گفت...

وقتي توپولوف رئيس جمهور لهستان را رو زمين زد، حميد جون بهبهاني كه در حال بازديد از ترانستهاي آلماني در نزديكي شهر زنجان كه كارخونه اريكو وارد كرده بود در گوش مجري برنامه به خانه برمي گرديم(مديركل روابط عمومي وزارت راه) گفت : به اين جماعت خبرنگار بگو سوال استيضاح حق نداريدها بپرسيد حتما من بايد پاسخ گو باشم علت سقوط توپولوف رئيس جمهور لهستان چيه.....

نگار گفت...

:)

یلدا گفت...

یه اسم می تونه خیلی اوقات خیلی کارها بکنه... چه یه اسم قشنگ خوش آهنگ و با معنی باشه چه یه اسم بی معنی و بد آهنگ...!!!!
چه مال یه آدم معروف باشه چه .....

ناشناس گفت...

سلام بدوستان
حمید سبزواری شاعر معاصر کشورمان مغازه ای ندارد که کسی آنرا ببندد
و برای امرار معاش با 85 سال سن هنوز
باید کار کند.او را هر روز در خیابان شریعتی میبینم که منتظر تاکسی است تا به صدا و سیما برود
واقعا عاقبت هنرمند بودن همین است
البته در جمهوری اسلامی!!!