جمعه، بهمن ۱۷، ۱۳۹۳

درگذشت ترانه سرای If you go away

ما معمولا اخبار و رویدادهایی را دنبال می کنیم که درباره شان خاطره ذهنی داریم. این است که شما وقتی چهره ای ناشناس و اسمی را که تا حالا نشنیده ای، می بینیم و حتی می خوانیم طرف مرده است، سرمان را نزدیک تر نمی بریم تا بیشتر درباره ماجرا بدانیم. این اتفاق بارها برایم افتاده است و تقریبا هربار با خودم عهد می بندم که بیشتر دقت کنم. 

هفته ای یک یا دو بار روزنامه «گزت» مونترال را می خرم، روزنامه ای از سال 1778 منتشر می شود. گزت حجم تقریبا زیادی دارد و فکر نمی کنم حتی خود ویراستاران روزنامه بتوانند همه آن را بخوانند. این است که همیشه خواندن برخی از صفحات به روزهای بعد موکول می شود یا شاید هیچ وقت خوانده نشوند. گاهی به طور تصادفی، صفحاتی را جدا می کنم و در کیفم می گذارم تا شب ها، وقتی که حوصله خواندن مطالب جدی ندارم، به نوعی هنوز درگیر خواندن انگلیسی باشم. اما دیشب، ناگهان کشف کردم که راد مک کوئن (Rod McKuen) ، شاعر، ترانه سرا، خواننده و آهنگساز آمریکایی درگذشته است. 

تا اینجای خبر شاید خواندنی نباشد. مطلب از جایی خواندنی می شود که متوجه می شوی او رفاقت هایی با ژاک برل داشت و یکی از سراینده های ترانه به یادماندنی If you go away بود. یعنی در سرایش این ترانه با ژاک برل همکاری داشت و به عبارتی آن را به انگلیسی برگرداند. خود او هم این آهنگ را اجرا کرده است، با صدایی خش دار و خسته. اگر دوست داشتید گوش کنید، می توانید به این نشانی بروید.

مک کوئن که هفته پیش درگذشته است، 30 مجموعه شعر و بیش از 200 آلبوم موسیقی در کارنامه اش دارد. او با هنرمندانی همچون سیناترا، مدونا، دالی پارتون و چت بارکر هم کاری کرده است و بابت متن ترانه «پسری به نام چارلی» نامزد اسکار شده است. خلاصه کلام این که مک کوئن روزگاری به شدت معروف بوده و همان طور که خودش گفته، در یک سال بیشت از 280 کنسرت موسیقی داشته است. تا کنون، منظورم یک هفته قبل، بیش از 100 میلیون نسخه از آلبوم های موسیقی و 200 میلیون نسخه از کتاب های شعرش به فروش رفته است.

این شاعر، که بسیاری او را سراینده تنهایی، نام نهاده اند، در زمان مرگ 81 سال داشت و چند هفته پایانی زندگی اش را به دشواری گذراند. او بیماری pneumonia داشت و نمی توانست غذا را هضم کند. البته با جستجو در اینترنت می توان یافت که در این بیماری، هر دو یا یکی از شش ها متورم و در آن ها مایعی جمع می شود، مایعی که در نهایت می تواند سبب خفگی شود.( البته درمورد این اطلاعات پزشکی مطمئن نیستم.)

۱ نظر:

ناشناس گفت...

سلام جناب زند.
کامنت من مربوط به این پست نیست. حدسم می زنم به این زودیا وبلاگتونو چک نکنی. ولی چون گوگل پلاس نبودم، راه ارتباطی دیگه ای پیدا نکردم.
یه دوستی شما رو برای کلاسای نوشتن به من معرفی کرد. ولی فکر کنم شما ایران نیستید.
با این حال دوس دارم اگه پیشنهاد کارگاه یا استاد خاصی دارید، بفرمایید که بنده پیگیر شم.
دنبال یه کلاسی هستم که هرچند خیلی پیشرفته نباشه، ولی برای مخاطب یه کم باهوش طراحی شده باشه، حجم کارش زیاد باشه، تعداد شرکت کننده هاش هم کم نباشه، مجازی هم نباشه!!!
اگه توقع زیادی دارم هم دیگه گفتن نداره.

پیشاپیش ممنون بابت جواب (المیدوارم جوابی در کار باشه!)
mojdeso@gmail.com