این که می گویند ایران سرزمین گل و بلبل است هر روز به شکلی برای من ثابت می شود.این روزها خبر غجیب و غریبی در محافل ادبی پیچیده است . خبر این است :
" طرح اعطای مدرک معادل به نویسندگان و شاعران وارد مرحله عملی می شود."
یکی نیست بپرسد که اعطای مدرک معادل به نویسنده ها و شاعرها چه دردی از آنهادوا می کند و اصلا به چه دردی می خورد.فرض کنید به دولت آبادی دکترا بدهند و به رضا رهگذر کارشناسی ارشد.می دانید چه اتفاقات با مزه ای می افتد.اصلا بر چه مبنایی قرار است مدرک معادل داده شود.کتاب ها را وزن می کنند یا وزن خود طرف و مخلفاتش را؟
به نظر می رسد که یکی از هدف های این کار رسیدگی به وضعیت معیشت هنرمندان باشد.اما باید پرسید که نمی توان نجف دریابندری ، محمود دولت آبادی علی ، سیمین بهبهانی و...را بدون داشتن مدرک دکترا و غیره مورد تقدیر و بزرگداشت قرار داد ؟ من می توانم به همه شما این اطمینان را بدهم که رسیدن به مشکلات نشر ، ارایه برنامه های مناسب و حساب شده و نگاه به افق های دور دست می تواند مشکل ما را حل کند. هنوز که هنوز است هیچ برنامه متتاسب و درستی در مورد کتاب در رسانه ملی پخش نمی شود. چرا نباید ما یک 90 ادبی در تلویزیون داشته باشیم؟(90 اتفاقا یک برنامه خوب ورزشی است که با مخاطب هایش خوب ارتباط کرده)حالا چه می شود که یک 90 ادبی داشته باشیم که همه را پای تلوزیون بنشاند و نویسنده ها رابه مخاطب ها معرفی کند.
مدرک معادل ، پیش کش خودتان.اجازه بدهید همه چیز روال عادی خودش را طی کند.کسی را سانسور نکنید . فارغ از گرایش ها،حرف دیگران را بشنوید. چه می شود روزنامه کیهان مصاحبه ای تخصصی با دولت آبادی داشته باشد و روزنامه شرق آخرین رمان رهگذر را طی یک پاورقی چاپ کند؟ چه می شود نویسندگان از گرایش های متفاوت بدون ترس و لرز به یک مناظزه تلویزیونی بپردازند و حرف هایشان را بگویند؟ به کپی رایت و حقوق ماًلف احترام بگذاریم.فرهنگ کتابخوانی را به خانه ها ببریم. آن وقت می بینید همه چیز درست می شود.آن وقت می بینید که به مدرک معادل و این حرف ها احتیاجی نیست.
۱ نظر:
من خودم نویسنده ام ولی به نظرم ادبیات چیز مزخرفی است .هر جورش رو حساب کنی به هیچ دردی دوا نیست.
ارسال یک نظر