شاعران امروز شعر فارسی ، در برابر مخاطب دو نوع موضع می گیرند . دسته ای از آن ها اصلا به مخاطب وسیع برای شعرهایشان اهمیت نمی دهند و برایشان مهم نیست که کسی شعر آن ها را بفهمد.این دسته از شاعران به مخاطب حرفه ایی شعر اعتقاد دارند و از نظر آن ها خواننده شعرها ، باید خود را بالا بکشد و از طرفی خود را با بیان شاعر هماهنگ کند.در این شرایط ، یک مخاطب جدی می تواند نهایت کار برای شاعر باشد. در این یادداشت به این دسته از شاعران نخواهیم پرداخت.بحث ما در مورد آن دسته از شاعرانی است که جستجوی مخاطب بیشتر ( و نه لزوما عام ) هستند و در کار خود توفیق چندانی نمی یابند.
در مدل های ارتباطی گوناگون ، همواره چهار عنصر جهت برقراری ارتباط و عدم ارتباط مطرح می شود. بعضی از این مدل های ارتباطی نکاتی دیگر را نیز به کارشان می افزایند ، اما پایه بحث ها بر سه چیز قرار دارد: فرستنده پیام ، گیرنده پیام ، موضوع پیام و مدل ارتباطی.
وقتی که یک ایرانی برای یک برزیلی و به زبان فارسی پیام می فرستد ، گیرنده پیام را دریافت نمی کند ، مگر این که فارسی بداند. زبان فارسی در اینجا بخشی از نوع ارتباط بین این دو است.اگر این دو نفر نزدیک هم باشند و با زبان ایما و اشاره با هم حرف بزنند ، می توانند با هم حرف بزنند ، اما قطعا جنس ارتباط آن ها با دو همزبان متفاوت خواهد بود.
از طرف دیگر اگر با کسی که هیچ علاقه ای به فوتبال ندارد ، در این مورد حرف زده شود ، او ارتباط برقرار نمی کند.به خصوص اگر این صحبت با موبایل انجام شود و سیله ارتباطی ، درست عمل نکند.
موضوع مورد بحث ما شعر است.در نتیجه فرستنده پیام کسی نیست ، جز شاعر.گیرنده پیام ، هم مخاطب اثر اوست.وسیله ارتباطی در بیشتر موارد کتاب شعر است.( می تواند کاست صوتی ، تصویری و یا یک رسانه صوتی و تصویری مثل رادیو و تلویزیون هم باشد)موضوع هم که بی شک شعر است.
در یک مدل ارتباطی ساده ، ابتدا دو طرف باید بخواهند که با هم ارتباط برقرار کنند.تا زمانی که کسی شماره تلفن کسی را نگیرد ، گوشی او زنگ نمی زند و تا زمانی که او گوشی را برندارد ، ارتباط بر قرار نمی شود. در این شرایط ممکن است ، کسی آدی کالر ( شماره انداز )را ببیند و نخواهد گوشی را بردارد.وضعیت گیرنده و فرستنده پیام شعر ، در حال حاضر در کشور ما از چنین مدلی پیروی می کند.مخاطب شعر ، به تلفن های شاعر زنده جواب نمی دهد.شاید مشکل از شاعر باشد و چند بار زنگ زده باشد و به اصطلاح مزاحم تلفنی شده باشد.اما مخاطب شعر ، همه را به چشم مزاحم می بیند و به تلفن جواب نمی دهد.
بسیاری از نویسندکان از جمله صادق هدایت از این مشکل نالیده اند.او تا زمانی که زنده بود از سوی جامعه فضلا به رسمیت شناخته نشد. وقتی مرد ، در رسایش مطلب ها نوشته شد. هدایت بارها از این که مردم ، نویسنده زنده را نمی پذیرند ؛ انتقاد کرد.
البته بخشی از این بی اعتمادی تقصیر کسانی است که به شیطنت ، به شماره ای که نمی شناخته اند زنگ زده اند و سوت زده اند یا اصلا حرفی نزده اند.در نتیجه برای آن که ارتباط بین شعر و شاعر امروز برقرار شود ، باید اول بین آن ها نوعی اعتماد ایجاد کرد.( قابل توجه داستان کوتاه ها نویس ها ، برخی از دوستان شما در حال ایجاد این جو بی اعتمادی در داستان هم هستند.)
در این مرحله رسانه های که با مردم در ارتباط بیشتری هستند ، باید دست به کار شوند.در این میان سه رسانه از اهمیت بیشتری برخوردارند.مهم ترین آن ها ، که احتمالا خیلی ها با رسانه بودنش موافق نیستند ، آموزش و پرورش است.وقتی در کتاب های درسی ما ، شعر تنها به قالبی گفته می شود که قافیه و ردیف داشته باشد و در دو خط موازی نوشته می شود ، چطور می توان به این کودک قبولاند که شعر می تواند قالب های دیگری هم داشته باشد؟در این مورد می توان بیشتر نوشت.به طور مثال می توان به آموزش پذیری خوانش شعر و ایجاد روح کنکانش گر در دانش آموز پرداخت. وقتی که معلم ، شعر را سر کلاس معنی می کند و دانش آموز مکلف به یادگیری همان معنی ( درست یا غلط و اغلب معنای سطحی) است ، چطور می توان از او انتظار داشت که به کنکاش در کلمه ها بپردازد؟
رسانه دومی که می تواند نقش آشتی دهنده میان شعر امروز و مردم داشته باشد ، بی شک رادیو و تلویزیون است.متاسفنانه اغلب تهیه کننده ها ( و نه همه آن ها ) اطلاع کمی در مورد شعر دارند. بیشتر مجری ها نیز از این قاعده مستثنی نیستند.وقتی یک مجری شعر را غلت می خواند و اغلب برای پر کردن برنامه ، چطور می توان از مردم انتظار داشت که با دقت گوش کنند؟خوانندن شعر های تکراری و اغلب بد نیز به فرایند قهر مردم کمک می کند.
مطبوعات نیز می توانند این نقش آشتی دهنده را ایفا کنند.هر چند قدرت این رسانه به اندازه دو مورد قبل نیست ، اما مطبوعات می توانند با چاپ شعر های خوب و در کنار آن نقدها و شیوه های خواندن شعر امروز ، به مخاطب کمک کنند.به هر حال شعر فارسی دارای سابقه هزار ساله است و این در عین آن که می تواند مزایایی را برای ما ایجاد کند ، می تواند با اتخاذ شیوه ایی نامناسب ، مخاطب را برماند. در شماره آینده ، در این مورد خواهم نوشت.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر