یکشنبه، شهریور ۰۵، ۱۳۸۵

نیمه پر لیوان

"زندگی زیباست" روبرتو بنینی را توی همان روزهایی دیدم که فیلم به تازگی جایزه اسکار گرفته بود. راستش خیلی خوشم نیامد.
شاید چون دیالوگ هایش را به خوبی نمی فهمیدم آن را نصفه کاره ول کرده بودم. شاید آن روزها سلیقه فیلم دینم فرق می کرد. اما وقتی دیشب فیلم را با نگار دیدم، تاثیرش فوق العاده بود. شاید زیر نویس فارسی جمله های بنینی را بهتر به گوشم می رساند و شاید...ا
جنگ آدم ها را می بلعد و نابود می کند. بارها دیده ایم که جنک زیبایی و عشق را هم ویران می سازد. نمونه اش مالنا. نمونه اش همین زندگی زیباست. وقتی بازیگر مرد در پایان فیلم گلوله خورد و مرد، دلم گرفت. او هیچ وقا در زندگیش کم نیاورد. وقتی در روزهای اول عاشقی، با رقیبی قدر روبرو شد او را به شیوه خودش کنار گذاشت. وقتی به جرم یهودی بودن دستگیر شد، چنان با بچه اش رفتار کرد که انگار به یک بازی دعوت شده اند. بچه در آخر بازی 1000 امتیاز را کسب کرد و سوار تانک شد.اما پدر دیگر نبود. پدر همان جا در اردوگاه مرگ آلمانی ها جا ماند. با این همه بنینی نیمه پر لیوان را دید. او زیبایی را در عمق فاجعه به تصویر کشید و این فوق العاده است.
ای کاش مذهب، رنگ پوست، جنسیت، زبان، کشور و منطقه هیچ وقت آدم ها را از هم جدا نمی کرد و به جان هم نمی انداخت.

هیچ نظری موجود نیست: