سه‌شنبه، مهر ۱۷، ۱۳۸۶

ما ايراني ها از هيچ چيزي نمي گذريم

برداشت اول- متروي خالي از راه مي رسد. ده نفر منتظرند. همه مي توانند روي صندلي ها بنشينند،‌اما باز هم همديگر را هل مي دهند و هولند.م
برداشت دوم- در هواپيما نشسته ام. مهماندار به بچه هاي كوچك هديه مي دهد؛ بچه هاي كم سن و سال يك هواپيما و بچه هاي كمي بزرگتر يك كتاب رنگ آميزي. وقتي به صندلي جلوي ما مي رسد كه بچه اي ده ماهه دارند به قاعده يك هواپيما به مادر بچه مي دهد. مادر خواست كه كتاب هم بدهد و هرچقدر مهماندار گفت كه بين اين دو بايد يكي را انتخاب كند، مادر گفت كه هر دو را مي خواهد. وقتي از هواپيما خارج مي شديم آن ها هر دو را جا گذاشتند.
برداشت سوم- ايضا در فرودگاه، مردي را ديدم كه دو بار غذا گرفت و سه بار تقاضاي چاي كرد. چاي سومش را نتوانست تمام كند.م
برداشت چهارم- در صف شير هاي يارانه اي، زني را ديدم كه سه بار در صف ايستاد و يك ساك پر شير گرفت.زن ديگري به او گفت: دفعه قبل كه همه شيرهاتون فاسد شد فخري خانوم. مگه قرار نبود اين بار كمتر بخرين. فخري خانوم گفت:قربونت، شام مهمون
داريم آخه. اين كه شير چه نقشي در سفره شما دارد، بماند. به ويژه كه فرصت ماست بستن هم نباشد.م
برداشت پنجم- مرد زن داري به تايلند مي رود. او چنان از خودش و سيستم جنسي اش كار مي كشد كه وقتي بر مي گردد تا يك هفته بيمار است. شايد عقيم شده باشد مرد.م
برداشت ها را مي شود بسيار بيشتر كرد.سوال اين است.م

هیچ نظری موجود نیست: