گاهي با خودم فكر ميكنم كه جاي كوچكي است دنيا و گاه به اين حرف شك ميكنم.آنوقت كه از رفقايم دورم، به كوچكي دنيا مشكوك ميشوم و آن وقت كه اتفاقهاي برزگ، كوچكي دنيا را ثابت ميكند، با خودم مي گويم كه " چرا نميتوان در اين دنياي كوچك متحد بود؟"
مقدمهها كنار بگذرم. ميدانم در اين دنياي كوچك، براي خواندن مطالب من وقت كم داريد. پس تا فرصت هست از دوستي بنويسم كه بعد از 13 سال دوباره پيدايش كردم. شاهين سلحشور را ميگويم كه خيلي چيزها را مديوناش بودهام. از آن آدمهاي در سايهاي، كه كلي كتاب خوانده، كلي بلد است و كلي تحليل دارد، اما مثل من اهل هياهو نيست. سرش را به كلمههايي از جنس زندگي و كار تكيه داده و به امثالي چون من، ميآموزد كه در قرن بيست و يكم نيز مي توان هنوز نگاهي از سر واقعيت به جهان داشت.
و بود.
مقدمهها كنار بگذرم. ميدانم در اين دنياي كوچك، براي خواندن مطالب من وقت كم داريد. پس تا فرصت هست از دوستي بنويسم كه بعد از 13 سال دوباره پيدايش كردم. شاهين سلحشور را ميگويم كه خيلي چيزها را مديوناش بودهام. از آن آدمهاي در سايهاي، كه كلي كتاب خوانده، كلي بلد است و كلي تحليل دارد، اما مثل من اهل هياهو نيست. سرش را به كلمههايي از جنس زندگي و كار تكيه داده و به امثالي چون من، ميآموزد كه در قرن بيست و يكم نيز مي توان هنوز نگاهي از سر واقعيت به جهان داشت.
و بود.
۱۳ نظر:
دنیاهم با آدم بازی میکنه
وقتی دوست داریم کوچیک باشه میفهمیم خیلی بزرگه
وتی دوست داریم بزرگ باشه حس میکنیم خیلی کوچیکه
هوم ... به نظر خواندنی میاد. معرفی وبلاگ آدم های سرشار توسط آدم های سرشار را دوست دارم.
وقتی حرفی داریم برای گفتن..دنیا خیلی بزرگه..اونقدر که هر ی داد بزنیم کسی نمیتونه فریادمون رو بشنوه
اما وقتی می خواهیم ساکت باشیم
دینا می شه فقط چشم های که خیره شدند به دهانمان
تا کلامی از آن خارج شود
رسم غریبی دارد این روزنه ی تاریکی
و راستی مرسی از اینکه سر زدین بهم
خوش به حالتون که تواین دنیایی عجیب و غریب بالاخره دوستتون رو پیداش کردین.
منم دنبال یکی می گردم که 5 ساله ندیدمش و خبری ازش ندارم
بهترین دوست دوران راهنماییم...
دعا میکنم برای همه...
فکر کنم شما عدد 13 رو خیلی دوست دارید؟
13 سال پیش دوستتون رو گم کردید،کامنتای وبتون رو عدد 13 متوقف میشه،روز 13 به دنیا اومدین و..
فکر کنم 13 عدد شانستونه...
چقدر خوب كه دنيا گاهي اينقدر كوچك مي شود...و چه نعمتي ست اين وب هاي اينترنتي كه دنيا را اينقدر كوچك مي كند....
پیدا کردن دوستی با این مشخصات جای تبریک داره. پیدا شدن شما هم واسه دوستتون همینطور :)
من اینجا یه نظر خیلی گنده ای داده بودم! کو الان؟! دوباره می گم.وقتی بچه بودم به نظرم دنیا خیلی گنده بود. خیلی خیلی گنده. هر چقدر بزرگ تر شدم بدون اینجا به جاهای مختلف دنیا سفر کنم ولی به نظرم اومد دیگه دنیا اونقدر بزرگ نیست. خیلی خیلی کوچیک تره. ,ولی اون نظر اولم یه چیز دیگه بود. چیزای دیگه ای گفته بودم! آقا سجاد من وقتی وبلاگتون نیومده بودم فکر می کردم شما یه آدم 45 ساله اید! شاید هم بیشتر! حالا که عکستونو دیدم قضیه خیلی فرق کرده! عجب! من آپ کردم.
شیرینیه این پیدا شدن روکاملا میفهمم.من هم دوستم رو بعد از ده سال پیدا کردم.روز خوبی بود روز پیدا شدنش
http://notelet.blogfa.com/
گاهی اوقات
قطره های شک
می بارند بر زمین باورم
و گیاهان امیدم آفت می زنند
فکر می کنم
چه فایده داشت
اینهمه وجین کردن دل؟
چه فایده داشت
آبیاری احساس
و ریشه دواندن به اعماق وجود؟
تا به کِی آوندهایم
تهی ز حقیقت؟
تا به کِی سبزی برگهایم
وابسته به نور؟
نمی دانم کِی کلروفیل
به واژه نامه پیوست؟
که من فهمیدم
باور من به رشد
تنها یک اعتیاد است
به نور!
و من ناگهان
از زرد شدن ترسیدم!
*آوا کوه بر*
و شاید اینگونه هراسی باشد که به جد می هراساند
تاجاده ها همچنان بر قرار سایه ها و مهتاب خمیازه کشند،باید بگذری..خواب که شیهه کشید دستها ارزانی رویاها میشوند و پاها آنقدر عربده دارند که مست رخوت ثانیه ها شوند، هذیان ثانیه های درنگ، نوبه همه دوری ها...سجاد عزیزم خوشحالم از دیدار اندیشه ها و نوشته هات.به قول دوست کرد شاعری:اگر می خواهیدبه هنگام مرگ سر افراز باشید می بایست سلاحی در آغوشتان باشد نه اندام زنی.باز میام سراغت داداش. شاهین سلحشور
ارسال یک نظر