هرچند هيچ چيز در اين مملكت عجيب نيست، اما ديروز بدجوري غافلگير شدم. منوچهر متكي، در عرض چند ثانيه ديگر وزير امور خارجه نبود. آنهم در يك ماموريت خارجي و زماني كه احتمالا ديدارهايي را با ديپلماتيكهاي خارجي در برنامه داشت. متكي يكي از وزيرهايي است كه از نخستين روز كار دولت نهم در كابينه بود.
سخن از تغيير و تحولات كابينه نيست. حتي به مانند آقاي شريعتمداري از آن انتقاد نميكنيم كه چرا آقاي متكي در يك ماموريت خارجي و در آستانه عاشورا حسيني بركنار شده است. شريعتمداري در يادداشت امروز خود، مطالبي را بيان كرده كه مسعود بهنود هم ميتواند آنرا نوشته باشد، گيرم كه نثر اين دو تفاوتي بنيادين با هم داشته باشد و تكيه شريعتمداري بر مسايل ديني و مذهبي بيشتر باشد. يادداشت آقاي شريعتمداري را ميتوانيد اينجا بخوانيد.
سخن ما از بياعتمادي است. رئيس جمهور در چند ساله كار خود جابهجاي بسياري داشته است، از بركناري (استعفاي) وزير ارشاد تا مسايل مرتبط با بانك مركزي. اين حق مسلم هر رئيسجمهوري است كه كابينه را با توجه به افكار و برنامههايش تغيير دهد، اما نكته آنجاست كه اين جابجاييهاي ناگهاني سبب ميشود كه ديگر اعتمادي در ميان نباشد و كار كردن در بياعتمادي، دشوارترين كار دنياست.
آقاي رئيس جمهور! شما در حال ايجاد يك جو بياعتمادي هستيد. شما دوستانتان را از خود دور ميكنيد. به نظر ميرسيد كه شما، بعد از وقايع اخير، ميبايست بيشتر هواي اطرافيانتان را داشته باشد، همان كساني كه در حاشيه مسايلي كه نامشروعيت دولت را يدك ميكشيد، در كنار شما ماندند. آيا رفتاري اينچنين سبب نميشود تا ديگران نسبت به شما بياعتماد شوند؟ آيا آنها به اندازه گذشته ، شما را دوست خود خواهند دانست و در كنارتان خواهند ماند؟
ديپلماسي با شتاب كنار نميآيد و حتي يك مدير ساده ميداند كه گاه براي انجام تصميماش بايد شكيبايي كند و انتخاب را بگذارد براي لحظه درستش. اگر چنين نباشد، مسايلي شخصي به ميان ميآيد و اين در شان يك رئيسجمهور نيست كه مصلحت مردمي را فداي مسالهاي شخصي كند.
شريعتمداري، ماجرا به قضيه آقاي رحيم مشايي ارجاع ميدهد و اينكه او را رئيس جمهور به عنوان نماينده ويژه خود در امور خاورميانه، آفريقا، آسيا و... برگزيده بود و البته اين انتساب با اعتراضهايي همراه بود. معترضان متعقد بودند كه نبايد موازي كاري كرد. هر چند اين تنها فعاليت موازي در سه دهه اخير ( و شايد همواره ايران) نبود، اما اين بار ديگر سكوت جايز نبود.
با همه انتقادي كه رهبر انقلاب اسلامي به اين مساله داشت، « سه روز قبل، آقاي اسفنديار رحيم مشايي حامل پيام رئيس جمهور به ملك عبدالله پادشاه اردن بود. اين مأموريت آقاي مشايي با جايگاه رسمي وي به عنوان رئيس دفتر رئيس جمهور همخواني چنداني ندارد و به پست و جايگاه «مأمور ويژه» شبيه تر است شايد اين مأموريت با اعتراض آقاي متكي روبرو شده باشد! » ( يادداشت آقاي شريعتمداري).
و اينهاست كه بركناري آقاي متكي، رنگ وبوي خاصي به خود گرفته است و همه شوكه شدهاند.
و به اين ترتيب است كه به قول فروغ، يكي ميرود و يكي ميماند. اما خدا نكند كه فردا روز مجبور شويم آگهي تسليتي براي روزنامهها بفرستيم.
۶ نظر:
این جا بی اعتمادی غوغا می کنه!...
نه ندایی نه ...خیلی یکدفعه ای حالا انقدر ضرورت داشت !می ذاشتن برگرده!الان اونجا نقشش چیه؟!
عجیبه ها!مثله اینکه حیاتی بوده!!!
نمی دونم ...
جواب تیتر هم هیچ کس!
پ.ن:رئیس خودش می دونه داره چیکار میکنه!؟تصمیم گیری می دونه چیه!؟
و اینهاست که برکناری آقای متکی رنگ و بوی ا.ر.م به خود گرفته است!!!
.
.
.
تسلیت...!
آقای زند عزیز سلام
کاش شما هم میدانستید به عنوان مدیر وبلاگ کاستیهای پی در پی موجب دلسردی ما میشود به نظرم هر کس در حیطه ی مسئولیتی که به عهده گرفته یا حتی اعتمادی که دیگران از روی دوستی به او داشته اند به مثابه یک ریس جمهور است که میتواند مورد انتقاد قرار بگیرد و این مسئولیتهای کوچک نمتواند حاشه ی امن تلقی شود گرفتاری های روزمره وغم نان هم جای خود....
سلامت باشید
دوستتان داریم
از سرزمین گوجه های سبز
یه بنده خدایی آبرومند هم هست.یه کم زبان انگلیسی بلده..یه خرده هم سرمایه توی دستشه ..بیکار شده.دست به دست بچرخونین ..زن و بچه داره خیلی هم گرفتاره..اگه کار آبرومندی دارین کامنت بذارین....یادم رفت بگم تا دیروز هم وزیر امور خارجه بوده!!!
* اینو توی گوگل ریدر خوندم...گفتم حیف شما نخونینش.
به قول خودتان،این روزها از شنیدن هیچ خبری نباید تعجب کرد.
برای من خیلی وقته که این رفتار ها عجیب نیست
خیلی خیلی باید ببخشین اما میگن سیاست ب ی پ د ر م ا د ر ه اما اینجا از اینم یه چیز فراتره
ارسال یک نظر