سه‌شنبه، تیر ۱۳، ۱۳۹۱

مسیر جاده دلتنگی هایم همیشه باز است

امروز ۱۳ تیرماه است. ۱۳ تیرماه. و تولد من. روزی که به دنیا آمدم تا در مسیر جاده دلتنگی حرکت کنم، در مسیری که حس می‌کنم دیگر آن قدرها در آن تنها نیستم. شما هم هستید. با هم تنهاييم. همه با هم دلتنگيم. هر كدام به شيوه خودش.

سال‌هاست كه هر روز فكر مي‌كنم اين همه دلواپسي براي چه. انگار بيماري كنكور گرفته‌ام. هر روز حس مي‌كنم امروز روز امتحان من است. و نگرانم. نگرانم براي چه ؟ تشويشي مدام را بر دوش گذاشته‌ام و تنهايي‌ام را پوشيده‌ام تا از هجوم اين همه خستگي، سرماي بي‌تو بودن‌ها را حس نكنم. تو. تويي كه نيستي و نيستي و نيستي.

امروز ۱۳ تيرماه است. من در شناسنامه‌ام يك روز از خودم بزرگترم. يك روز از خودم پيرترم. گمان مي‌كردند نحسي ۱۳ دامنم را مي‌گيرد، اما من در روزگاري زندگي مي‌كنم كه دخترها هم دامن نمي‌پوشند. گفتند كه ۱۳ را از من دور كنند. تصوري محال بود. نتيجه اين بود كه هيچ وقت همسن خودم نشدم. نفرين شدم كه هميشه جوان‌تر باشم. نفرين سختي است. كافي است يك روز ۳۷ ساله باشيد و دلتان ۲۲ بخواهد باشد. همه شرايط‌تان ۳۷ ساله باشد و صورت‌تان عينك ۲۷ ساله بر چشم داشته باشد. 

من به بودن با شما نفرين شده‌ام و چه نفرين شيريني است با شما بودن‌ها. دل‌خوشم "به شما بود‌ن‌ها".‍ "به شما بودن‌ها" زنده‌ام. دستم و سرانگشت‌هايم به "شما بودن‌ها" گر مي‌گيرد. حس مي‌كنم كه اگر قرار است شكنجه شوم، بايد تازيانه دست شما باشد. بايد دست شما، انگشت‌هاي تب كرده شما، چشم‌هايم را ورق بزند به سمت خودم. به سمت خودش. به سمت تو.

ما در اين مسير تنها نيستيم. با هميم. با هميم و با همه نفس مي‌كشيم. هواي مشترك تنهايي. تشويش. 

۵ نظر:

سیامک گفت...

تولدت مبارک سجاد جان:)

رضا مرتضوي گفت...

مجموعه شعر رودئو اثر رضا مرتضوی برنده‌ی جایزه‌ی شعر خبرنگاران و جايزه‌ي ادبي خيام ، توسط انتشارات مروارید منتشر شد . لطفا براي كسب اطلاعات بيشتر به آدرس وب سايتي كه در همين كامنت گذاشته شده مراجعه كنيد . روز خوش .

سعیده گفت...

حسِ مشترکِ تشویش ...
ما همه با هم تازیانه می چشیم، شکنجه دادن رسم ما نیست...

هدی گفت...

می دانی ... ! دلتنگی جزئی از زندگیست . دلتنگی خود زندگیست ... دلتنگی اصلا باید باشد تا ما فرق خوب بودن و نبودن را تشخیص دهیم :) تمامش حس شد در واژه هایت رفیق !

ليلا(هيپاتيا) گفت...

چقدر اين نوشته واقعيه چه عم مشتركي من هم از تنهايي نوشتم هر چند در برابر متن شما هيچه ...اما دوست دارم نوشتمو بخوني http://hipati.blogfa.com