دوشنبه، خرداد ۲۰، ۱۳۸۷

مافياي پرسپوليسي‌ها در مطبوعات

بعد چند سال، پرسپوليسي ها هم توانستند خودي نشان دهد. مباركشان باشد. اما براي اين قهرماني دقيقه نودي،‌آن قدر سر و صدا كردند و داد و هوار راه انداختند كه گوش همه كر شد. پرونده هاي قطور در مطبوعات، تيترهاي آنچناني و خلاصه تا مي‌توانستند به خودشان حال دادند. يكي از مجلاتي كه پاتوق مافياي پرسپوليسي ها شد، همين چلچراغ خودمان بود.در شماره قبل، امسال را بدل به سال سرخ كردند و از قهرماني‌ها و رشادت‌هاي قهرمانان سرخ نوشتند كه اگر داور لطف نمي‌كرد و آن هفت هشت دقيقه را به نود دقيق متداول فوتبال اضافه نمي‌كرد، معلوم نبود چقدر اصلا مي‌شد اسمش را رشادت گذاشت.اما همين‌ها هم باعث شد تا كمي غيراحساسي‌تر قهرماني پرسپوليس جشن گرفته شود.1
مافياي سرخ‌ها آن وقت خودش را بيشتر مشخص مي‌كند كه به دو سال قبل برگرديم. استقلال دو سال قبل قهرمان شد. آن وقت هيچ كس به فكر سال آبي نبود. اصلا آن موقع ليگ فوتبال مهم نبود، چون بروبچه‌هاي تصميم گير اين‌جا، پرسپوليسي هستند. اما ماجراي پرسپوليسي‌ها فقط محدود به چلچراغ نيست. روزنامه اعتماد هم يك روز قبل از بازي پاياني يادداشتي از امير قادري(كه اتفاقا تنها ضعفش همين پرسپوليسي بودنش است) چاپ كرده بود. او در نوشته‌اش براي قهرماني پرسپوليس غش كرده بود(كه البته حق هم دار. من هم استقلال قهرمان شود، غش مي‌كنم) و يكي از دوستان خوب من كه نقطه ضعف مشابهي دارد، عكس قادري را برد صفحه اول تا مافياي مطبوعاتي پرسپوليسي‌ها بيشتر خودشان را نشان دهند. خلاصه اين‌كه از در و ديوار مافياي پرسپوليسي‌ها مي‌بارد. همين است كه تا پرسپوليس يك بار با شهرداري نورآباد ممسني مساوي مي‌كند، تيتر يكش مي‌كند. اين ها را نوشتم كه اين نتيجه را بگيرم: استقلالي‌هاي جهان متحد شويد. لحظه آبي نزديك است.1

هیچ نظری موجود نیست: