ما شرقيها، دوست داريم كه گذشته مان را ويران كنيم، آن وقت بر ويرانهها گريه سردهيم كه " اي واي، ميراثمان بر باد رفت." ما تخت جمشيدها داريم كه در حال ويراني است وآنها تعدادي خانه معمولي كه از آنها محافظت ميكنند. اين تفاوت ماست. همين تفاوت در اسطورههاي ما هم هست. اسطوره و داستان حماسي ما، ماجراي رستم و سهراب است و داستان آنها، داستان اديپ. ما پسرانمان را ميكشيم و آنها پدرانشان را. يعني اسطورههاي اينگونه ميكنند، چون جامعه ما از ته دل ميخواهد كه اينگونه باشد و آنها مي خواهند كه آنگونه باشند.
متن كامل
متن كامل
۱ نظر:
برف كه ببارد
تازه ميشوي يك عاشق
و عاشق هم كه بشوي
برايم يك آدم برفي ميسازي
كه دروغ نميگويد
كه تنهايم نميگذارد...
سلام عزيز
ممون ميشوم اگر روزي روهانم را با حرف هايت روحانيترش كني
با احترام
ارسال یک نظر