دوشنبه، فروردین ۰۲، ۱۳۸۹

سال ببر و اژدهایی که خفته است

چند وقتی می شود که همه بهانه های عالم جمع شده اند تا ابرک دست به کیبود نبرد و چیزی ننویسد. مهترین دلیل، سفری بود که ابرک به شیخ نشین های جنوب خلیج فارس داشت. شاید توی دلتان بخندید، اما ابرک در این سفر همان حس غریبی داشت که امیرکبیر پس از سفر به روسیه تزاری پیدا کرده بود. در این مورد بعد بیشتر خواهم نوشت. شاید هم کار تکراری سفرنامه نویسی را انجام دادم. البته به شکل محدود.
اما این روزها را از دست ندهم، یعنی کار مرحوم کمال الملک را نکنم که در قرن نوزده به فرنگ رفت، اما دل به موزه ها خوش کرد و به جای درک امپرسیونیسم، دل به نقاشی های رافائل و میکل آنژ داد. او از فرنگ قرن 16 دیدار کرده بود. حالا اگر من بخواهم از ایران دوم فرودین سال 1389 بنویسم، دقیقا از چه باید بنویسم؟
شاید بهترین نکته همان صحبت های محمود احمدی نژاد باشد. او حرف از همه پرسی عمومی زد، آن هم در مقابل مجلس. البته رئیس جمهور احتمالا شوخی کرده است. اما شوخی کردن در سال ببر، که آدم را یاد آن فیلم معروف تایوانی می اندازد، شاید خیلی جالب نباشد. شروع کار مجلس چه خواهد بود. آیا احمد توکلی و الیاس نادران هم به شوخ طبعی های نوروزی تلویزیونی خواهند خندید؟

هیچ نظری موجود نیست: