يه نامه ديگه از دوستم م.م.اباتري
سلام رفیق ، دوست ، همشهری و ... عزیز دل من
خوبی؟ چه خبر؟ حالت چطوره؟
اگه به قول قدیمیا از احوالات ما جویا باشی به همون بدی همیشم. گاهی فک می کنم اگه یه روز احساس خوبی بهم دست بده احتمالا از ترس سکته کنم بمیرم. بگذریم . به قول هیچکس یه روز خوب می یاد . و بازم به قول هیچکس قول بده که هرسربازی دیدی گل بدی بهش . گفتم سرباز ، یاد ریگی افتادم . دیدی بیچاره چه جوری تاب تاب می خورد . شاید بگی آها مچتو گرفتم .تو چه رابینسون کوروزوی هستی که تلویزیونم داری ؟؟؟ باید بگم که من بی گناهم . همه مدارکشم موجوده . از وقتی این رسیورهای ملی اومده دیگه ما هم از نعمت تلویزیون بهره مند شدیم تو جزیرمون . بلاخره دولت خدمت گذاره دیگه
راستی رفیق خوبم
نامه خودمو تو وبلاگت خوندم . وووووووویی . نمی دونی چقد ذوق کردم . حیف که اینجا کسی نیست بهش نشون بدم تعریف کنه...به قول گیلکا ...ته قربان
رفیق خوبم دلم می خواست می تونستم بشینم روز و شب برات بنویسم . بنویسم . بنویسم . اما خوب هم تو خسته می شی هم نمی خوام پر حرفی کنم . رفیق خوبم . اینجا هنوز هوا بارونیه . حداقل می تونیم ادعا کنیم لاندن ایران زندگی می کنیم دیگه
رفیق خوبم
خیلی دوست دارم بیان توی کارگاه های چهل چراغ . ولی نمی تونم . کاش تو شهرستانم امکانات بود . اما شاید یه روز اومدم قاچاقی نشستم تو کلاست
رفیق خوبم
می دونی ؟ چند روز دیگه تولدمه . به نظرت خیلی بده آدم تو تیر 69 اونم توی گیلان به دنیا بیاد. نه ؟ خودم که خیلی بدم میاد . توی ماهی به دنیا بیای که چهل هزار نفر دم گوشت پرکشیده باشن . چه ماهه بدی . چقدر بد . چقدر . چهل هزار مرگ و چند صد تولد . چقدر بده . خیلی
خدا بیامرزتشون .می دونی رفیق ؟ من اصلا بچه زلزلم . به دنیا اومدنم با زلزله رودبار بود . بالغ شدنم با زلزله بم . قول می دم زن نگیرم وگرنه تهران رو سرتون خراب میشه
رفیق خوبم
بازم برات نامه می نویسم . راستی . این هفته مطلبت تو چل چراغ . خیلی دلم گرفت رفیق . همیشه آرزو داشتم بچه همون موقع ها بودم . همیشه آرزو داشتم می تونستم تو این جور جاها رفت و آمد کنم . همیشه دوست داشتم با هدایت سر یه میز بشینم. فک کن . نه تو رو خدا فک کن . بعد بهش می گفتم اسلام علیک یا صادق
فک کن . نه تو رو خدا فک کن . احتمالا لیوانشو پرت می کرد تو صورتم
راستی رفیق . اگه تابستون بیام تهران اجازه دارم بیام چهل چراغ؟
خیلی دوس دارم ببینمتون
قربانت . بازم واست نامه می نویسم . این رابینسون کوروزوی خسته همیشه به یادته و واست نامه می نویسه . فعلا
سلام رفیق ، دوست ، همشهری و ... عزیز دل من
خوبی؟ چه خبر؟ حالت چطوره؟
اگه به قول قدیمیا از احوالات ما جویا باشی به همون بدی همیشم. گاهی فک می کنم اگه یه روز احساس خوبی بهم دست بده احتمالا از ترس سکته کنم بمیرم. بگذریم . به قول هیچکس یه روز خوب می یاد . و بازم به قول هیچکس قول بده که هرسربازی دیدی گل بدی بهش . گفتم سرباز ، یاد ریگی افتادم . دیدی بیچاره چه جوری تاب تاب می خورد . شاید بگی آها مچتو گرفتم .تو چه رابینسون کوروزوی هستی که تلویزیونم داری ؟؟؟ باید بگم که من بی گناهم . همه مدارکشم موجوده . از وقتی این رسیورهای ملی اومده دیگه ما هم از نعمت تلویزیون بهره مند شدیم تو جزیرمون . بلاخره دولت خدمت گذاره دیگه
راستی رفیق خوبم
نامه خودمو تو وبلاگت خوندم . وووووووویی . نمی دونی چقد ذوق کردم . حیف که اینجا کسی نیست بهش نشون بدم تعریف کنه...به قول گیلکا ...ته قربان
رفیق خوبم دلم می خواست می تونستم بشینم روز و شب برات بنویسم . بنویسم . بنویسم . اما خوب هم تو خسته می شی هم نمی خوام پر حرفی کنم . رفیق خوبم . اینجا هنوز هوا بارونیه . حداقل می تونیم ادعا کنیم لاندن ایران زندگی می کنیم دیگه
رفیق خوبم
خیلی دوست دارم بیان توی کارگاه های چهل چراغ . ولی نمی تونم . کاش تو شهرستانم امکانات بود . اما شاید یه روز اومدم قاچاقی نشستم تو کلاست
رفیق خوبم
می دونی ؟ چند روز دیگه تولدمه . به نظرت خیلی بده آدم تو تیر 69 اونم توی گیلان به دنیا بیاد. نه ؟ خودم که خیلی بدم میاد . توی ماهی به دنیا بیای که چهل هزار نفر دم گوشت پرکشیده باشن . چه ماهه بدی . چقدر بد . چقدر . چهل هزار مرگ و چند صد تولد . چقدر بده . خیلی
خدا بیامرزتشون .می دونی رفیق ؟ من اصلا بچه زلزلم . به دنیا اومدنم با زلزله رودبار بود . بالغ شدنم با زلزله بم . قول می دم زن نگیرم وگرنه تهران رو سرتون خراب میشه
رفیق خوبم
بازم برات نامه می نویسم . راستی . این هفته مطلبت تو چل چراغ . خیلی دلم گرفت رفیق . همیشه آرزو داشتم بچه همون موقع ها بودم . همیشه آرزو داشتم می تونستم تو این جور جاها رفت و آمد کنم . همیشه دوست داشتم با هدایت سر یه میز بشینم. فک کن . نه تو رو خدا فک کن . بعد بهش می گفتم اسلام علیک یا صادق
فک کن . نه تو رو خدا فک کن . احتمالا لیوانشو پرت می کرد تو صورتم
راستی رفیق . اگه تابستون بیام تهران اجازه دارم بیام چهل چراغ؟
خیلی دوس دارم ببینمتون
قربانت . بازم واست نامه می نویسم . این رابینسون کوروزوی خسته همیشه به یادته و واست نامه می نویسه . فعلا
۲ نظر:
ماه تیر احتمالا یکی از این بهترین ماه ها می تونه باشه...!
رابینسون عزیز خود سجاد هم تیر ماهیه هاااااا ....!
(آدم یه جورایی حسودش می شه که شما دوتا هی به هم نامه می دین و ما هی تو صنوق پستی رو نگا می کنیم و هی دست از پا دراز تر بر می گردیم....!)
با نظر بالايي موافقم :)
ارسال یک نظر