جمعه، بهمن ۱۶، ۱۳۸۸

ویروس هایی که بهم می خندیدند

هفته قبل، یقه کتم را دادم بالا و درست مثل جتنلمن های قرن نوزدهمی اروپایی، رفتم به یک مغازه فروش نرم افزارهای کامپیوتری. می خواستم یک بار هم که شده، کاغذهای با ارزشی را که در جیبم بود و شما اسمش را گذاشته اید اسکناس خرج کنم و یک نرم افزار واقعی و درست حسابی بخرم. حسابی از دست این ویروس های "تروژان" ذله شده بودم ؛ کامپیوترم مدام "rest" می شد، برنامه درست عمل نمی کرد و خلاصه اینکه نمی خواستم این اتفاق ادامه پیدا کند. این بود که تصمیم گرفتم یک آنتی ویروس اوژینال بخرم و مدام "آپدیتش"( به روزش کنم)، بعد ویروس ها را یکی یکی له کنم و جشن ویروس کشان بگیرم.

کلی پول دادم و یک جعبه بزرگ خریدم که فقط یک سی دی کوچک در آن بود. آنتی ویروس عزیز را نصب کردم، به سرعت آپدیتش کردم و همان لحظه هم کامپیوترم ( اصلا نمی تونم از رایانه استفاده کنم، چون به سرعت با یارانه اشتباه می گیرمش) را به دستش دادم که اسکنش کند. ( چه ارتباطی بین اسکن و اسکناس وجود دارد؟ من که نمی تونم همه اسرار شخصی ام رو اینجا رو کنم. ) همین جور که عدد یک به سمت صد حرکت می کرد، ویروس های قرمزی را می دیدم که آنتی ویروس عزیز شناسایی می کرد. خلاصه کلام اینکه چهار پنج تا ویروس را شناسایی کرد. از من خواهش کرد که اجازه دهم ویروس ها کشته شوند. من هم در با غرور تمام، جشن ویروس کشان گرفتم. اگر بدانید وقتی ویروس ها کشته می شدند، چه ناله ای می کردند...داشتم کیف می کردم. جای همه شما خالی...

بعد که ویروس ها کشته شدند، درست مثل ناپلئون بناپارت، وقتی از یک جنگ بزرگ بر می گشت و به سراغ ژوزفین می رفت، به همه پز می دادم که من حالا یک آنتی ویروس اورژینال دارم و ویروس ها را له می کنم.

ماجرا را همین جا داشته باشید و ماجرای یک هفته بعد من را بخوانید. کامپیوتر را روشن کردم. می خواستم یک سی دی صوتی بگذارم و وقتی که می نویسم، یک آهنگ عشقولانه توی گوشم بخواند.( باز هم که سوال های خصوصی می پرسین؟) . اما داریو سی دی موجود نبود(نصف این جمله هیچ ربطی به فارسی نداشت). هر چه گشتم، درایو سی دی را پیدا نکردم تا سی دی بخواند. کامپیوترم ویروس گرفته بود، آنهم با یک آنتی ویروس مثلا اورژینال. راستی در طول این یک هفته هم حسابی آپدیتش کرده بودم و آن هم مثلا آپدیت شده بود. اما باز هم ویروس ویروس ها له ام کرده بودند. همه صحنه هایی را پیش خودم تجسم کردم که مثلا ویروس ها کشته می شدند و ناله می کردند.

دقیقا ویروس ها را می دیدم که بهم می خندند.

۴ نظر:

ناشناس گفت...

بنده هم مدام به همین بلا گرفتار میشم . هم سیستم توی خونه و هم محل کارم . واقعا چیکار باید کرد؟ به تازگی کشف کرده ام سیستمم قلق خاصی برای روشن کردن داره که فقط خودم بلدم !

بیمار روانی گفت...

زنده باد کامپیوتر خودم...
عامل صادر انواع ویروس
هیچ مشکلی هم واسه خودش پیش نمیاد فقط هر سیستمی که به طریقی باهاش ارتباط پیدا کنه به فنا میره !

محدثه گفت...

من دقیقا با بیمار روانی موافقم! کامپیوتر عزیز منم خیلی دستو دل بازه!!!

سنا گفت...

اینجا ایرانه ...اریجینالمون کجا بود !!!!