شنبه، اسفند ۰۸، ۱۳۸۸

سفري به آب هاي جهان

حدود 12 روز است كه خواهرم رفته قبرس كه درس اش را ادامه بدهد. شايد كمي دير اين مطلب را مي نويسم چون تا همين الان باورم نمي شود كه او از ما دور شده است، اگر چه ايران هم كه بود نزديك نبوديم. او در شهر باراني زادگاه من ، رشت ، بود و من در تهران شلوغ و پر دود و دم. اما همين حس كه هر وقت بخواهي مي تواني بروي پيش خواهرت، حس خوبي بود.

مدام توي ذهنم با خودم كلنجار رفتم. حتي آخرين شبي كه با هم بودبم، اصلا خوش نگذشت بهم، چون مدام به لحظه مزخرف فردا فكر مي كردم. با خودم فكر مي كردم تا چند روز ديگر بايد صبر كنم تا دوباره با اعضاي خانواده ام دور هم جمع شويم. اصلا من براي اين به دنيا آمده ام كه براي لحظات بد، اجازه ندهم كه لحظات خوب زندگي ام سر برآورند.

اما امروز صبح، درست مثل اسكارلت شدم كه مي گفت: " فرا روز ديگري است." همين جور كه توي وب مي چرخيدم، دوست هاي زيادي ديدم كه مسافرتند يا از مسافرت برگشته اند يا مي خواهند بروند مسافرت. من تا حالا پايم را حتي دربند هم نگذاشته ام چه برسد به خارج از كشور، اما حالا حس مي كنم كه مي توان مسافر آب هاي جهان شد.

۵ نظر:

متین بانو گفت...

مسافر ابهای جهان!! تعبیر جالبی بود برای حس مسافرت... رفتن... دلم رفتن خواست یهو!!!

یلدا گفت...

پس رفتن خواهرت حداقل این خوبی را دارد که محدودیت های تو را شکسته است و تو را از حصارت بیرون کشیده و به فکر سفر انداخته !

reyhaneh گفت...

سلام....یه سوا داشتم...با موزیلا کار می کنی یا اکسپلور؟

مهسا گفت...

هرکجا باشم آسمان مال من است. جاش خالی نباشه

sana گفت...

man khodam hanooz nemitoonam bavar konam ke har vaght delam tanget she nemitoonam bebinamet,har vaght ke behesh fek mikonam boghz chenan galoomo feshar mide ke har cheghadram say konam jelomo begiram bazam nemishe o ashkam miyad payinaz kenare gooneham.............adam ke door mishe bishtar deltang mishe ....mikham dobare blog nevisi ro shoroo konammmmmm....dooset daram dadshiye golam.......mosafere azizam moragheb hodet kheyli bashhhhhhhh