کسی که مدت ها نبود و فقط سایه ای از او در آپارتمان مهجورش نفس می کشید، دیگر واقعا نیست. سلینجر را می گویم، همان نویسنده ای که می شود "ناتوردشت"اش را به همه توصیه کرد، همان نویسنده ای که "فرانی و زویی " اش را می شود بارها و بارها خواند، همان نویسنده ای که "نه داستان" اش، به اندازه 9 هزار داستان خواندنی و ماجرا دارد. سالینجر در 91 سالگی درگذشت، هر چند که 43 سال تمام است که کسی کتاب تازه ای از او نخوانده است. هر چند که با کسی گفتگو نکرده بود. اما با این همه در خانه مهجورش زندگی می کرد و هر روز بی وقفه می نوشت. چرا سالینجر با هیچ مجله ای مصاحبه نمی کرد؟ چرا 43 سال تمام کتابی منتشر نکرد؟ چرا دوست داشت کسی از کارهایش سردرنیاورد؟ اگر دوست دارید جواب این سوال ها را بدانید، حتما این مطلب را بخوانید.
۱ نظر:
فک می کنم لینک متن کامل مربوط به وبلاگ قبلیتون بود که خب باز نمی شه...مشکل داره...ولی کاش می شد...
ارسال یک نظر