ژوزه ساراماگو، نویسنده رمان "کوری" و برنده جایزه نوبل هم مرد. آدم دستش به نوشتن نمی رود. آدم حس می کند که همه شخصیت های مهم دنیا دارند می میرند و یک کمی چیپ است در این دنیا بودن.
ساراماگو هیچ وقت نویسنده محبوب من نبوده و رمان کوری اش را هیچ وقت دوست نداشته ام. به نظرم او در این رمانش خیلی شعاری عمل کرده. روزنامه نگاری اش را هم ندیده ام. اما به هر حال او آدم مهمی است.
در گذشت این نویسنده ضد آمریکایی را به همه کمونیست های جهان تسلیت می گویم. او سالها عضو حزب کمونیست پرتقال بود.
۷ نظر:
جی دی سلینجر که رفت آه از نهاد همه برآمد.. حالا هم ساراماگو، که کتابش را به قول تو چندان دوست نداشتم اما به هر حال دنیا بدون این آدمها جای ماندن نیست شاید..
خدایش بیامرزد.....!
به ما هم سری بزن سجاد... دل ما هم تنگ می شود گاهی....!!!!
خدا بيامرزدش. ولي يه اعتراف كنم كه وقتي خبرش رو شنيدم ته دلم يهو يه جورايي شد و يه لبخند موذيانه شرم آور رو لبم نشست كه خوب شد قبل از اينكه بميره من مطلبشو كار كرده بودم. آدمي زاده ديگه...
راستش در مورد این مطلب نظر خاصی ندارم ولی خوشحالم که ابرک شلوار پوش بعد از مدتی با ظاهری جدید و مطالب جالب به روز می شود.
واقعا ناراحت شدم...آدم از رفتن کسایی که خیلی می فهمن بیشتر ناراحت میشه...یاده یه جمله از ساراماگو در مورد کتاب کوری افتادم:( این کوری واقعی نیست تمثیلی است.کور شدن عقل و فهم انسان است.ما انسانها عقل داریم و عاقلانه رفتار نمی کنیم...)
نامه نوشتن براتون خیلی سخته بس همینجا یه کامنت میذارم که بخونید...سجاد صاحبان زند خیلی منو کمک کرد در مورد ادبیات و خوندن... الان 50 صفحه از مرگ و بنگوِِئن مونده و من خوشحالم که اون روز مدار شمارو خوندم...واقعا ممنون...
...
ارسال یک نظر