فروغ و تختی، سرنوشت ملت ما هستند، جوانانی که همچون سهراب، در اوج جوانی مطرح شدند و برای آنکه در اوج بمانند، در اوج مردند. فروغ 32 سال داشت و تختی 36 سال. و همان طور که سهراب، برای سهراب شدن اش، بهانه نمی خواست، فروغ و تختی هم نیازمند بهانه نبودند. اصلا مهم نبود که یکی کشتی بگیرد و دیگری، شعر بگوید و فیلم بسازد. مهم آن بود که این سهراب ها، باید متولد می شدند و رستم زمانه جان آنها را بی بهانه بگیرد. یکی متولد دی ماه بود و دیگری در دی ماه، رفت. اما چه تفاوت که مرگ و تولد، برای سهراب های زمان یکی است. یکی با تولد نامش را به ثبت رساند و آن دیگری با تولدی دیگر؛ با مرگ. و سهراب های زمانه ما، از جنسیت فراتر رفته بودند.
۱ نظر:
توي نوشته ها يه تحكمي هست كه آدم رو
مي ترسونه!!!!!
ارسال یک نظر