پنجشنبه، اسفند ۰۵، ۱۳۸۹

گيرناي امروز را با يادي از علي‌آقا پروين نوشتيم

امروز هم در مورد هنر هشتم مي‌نويسيم كه همانا فوتبال است. همانا هنر هشتم ما اين‌ روزها سخت دربه در يك مربي است. يك مربي كه كلاس جهاني داشته باشد و پول‌خورش قوي باشد و بامزه باشد و بيايد ايران باشد تا تيم‌ملي را مربي‌گري كند. يك مربي كه بايد صبرش، صبر ايوب باشد و گيرخورش ملس باشد و كلا باشد تا باشيم. خوب است كه خارجي باشد ، اما كمتر پيش مي‌آيد يك خارجي اين‌جوري باشد.( جايزه «باشد» طلايي را به ستون گيرنا اختصاص دهيد لطفا.)

آقاي كروش كه نوشتن اسمش به شكل درست بي‌ادبي است و در قاموس هيچ ايراني غيرتمندي نيست، بعد از كلي ناز و ادا نيامد. و البته گفت كه زنش دعوايش مي‌كند. در اين‌جا يك نتيجه بگيريم و بعد برويم سراغ يك نتيجه ديگر و در نهايت نتيجه بگيريم. نتيجه اولي كه بايد بگيريم اين است كه آقايي كه اسمش بي‌ادبي است، مثل ما ايراني‌ها زن‌ذليل است و زنش اگر بگويد فلان كار را نكن، نمي‌تواند بگويد : نه. اين نتيجه خيلي مهم است و يك نكته مهم آن است كه ما مي‌توانيم شاد باشيم، چرا كه جهان هم‌درد ماست. اما نكته مهم‌تر كه قرار شد آن‌را در مرحله دوم بگيريم،‌ اين است كه چطور شد آقاي كروش ( وا! آخه اينم شد اسم؟) از اول نمي‌دانست زنش قرار است گير بدهد و بعد يك‌دفعه فهميد يعني؟ يعني اين ممكنه؟ طرف مي‌خواست بيايد ايران، زنش خوب( حشو است و از نظر ادبي اشكالي ندارد) مي‌توانست جلويش را بگيرد. اما زنش جلوگيري نكرد و كروش به ايران آمد. بعد چطور شد يك‌دفعه جلوگيري كرد؟ به نظر شما با عق جور در مي‌آيد؟

پيش از اين هم چند مربي به ايران آمدند كه بسته پيشنهادي را وانكرده پس فرستاده‌اند. يكي‌شان «آري هان». اين بيچاره به دو دليل ايران نماند. يكي‌اش به خاطر اسمش. همين كه طرف مي‌گفت: «آره، ها»، «آري هان» سرش را برمي‌گرداند و مي‌گفت: « يس؟» در مدت چند روزي كه ايران بود،‌ داشت ديوانه مي‌شد. اين از دليل اول. يعني اين‌كه اسمش بدون اين‌كه بي‌ادبي باشد،‌ ديوانه كننده بود. دليل دوم اين بود كه آقاي آري‌هان را با وانت برده بودند سر تمرين. طرف خورده بوده توي ذوق‌اش. اما آقاي اسم بي‌ادبي، همان كروش خودمان را، روي پر غو برده‌اند سر تمرين. اما باز قبول نكرده. علت دقيقا چيست به نظر شما؟

نتيجه نهايي آن است كه احتمالا هيچ مربي خارجي به ايران نمي‌آيد. حتي حسن ساس( كه اين‌هم تلفظ اسم درستش كمي تا قسمتي بي ادبي است)، هم نمي‌آيد ايران مربي شود. در نتيجه « آن مان نباتات» مي‌كنند تا مربي تيم ملي مشخص شود. به نظر بنده گيرنايي به احتمال 70 درصد قلعه‌نويي، 60 درصد مجيد جلالي، 73درصد مايلي كهن، 69درصد ابراهيم‌زاده، 84 درصد استاداسدي مربي تيم ملي مي‌شوند. در اين‌جا باد ياد و تشكري از علي پروين، گيرناي امروز را به پايان مي‌رسانيم.

هیچ نظری موجود نیست: