يا «فردا به خوابها گير ميدهيم»
يكي از بهترين دوستانم، يكي از آنهايي كه اگر بگويد بمير شايد sms به فرشته مرگ بفرستم، ديروز رسما اعلام كرد كه گيرهاي فانتزي بدهم. از اين گيرهاي بيخطر. من هم تصميم جدي داشتم كه امروز مثلا به خوابهايم گير بدهيم و به طور رسمي از خوابهايم بپرسم كه : چرا كلاهتو كج گذاشتي؟ ( يك قاعده دستور زبان فارسي ميگويد كه ميشود به غير جاندار، حتي در حالت جمع از فعل مفرد استفاده كرد. با اين همه از خوابهايم عذر ميخواهم،هرچند كه از همه جاندارهاي جهان، جاندارتر است. زندگي خوابها).
يكي از بهترين دوستانم، يكي از آنهايي كه اگر بگويد بمير شايد sms به فرشته مرگ بفرستم، ديروز رسما اعلام كرد كه گيرهاي فانتزي بدهم. از اين گيرهاي بيخطر. من هم تصميم جدي داشتم كه امروز مثلا به خوابهايم گير بدهيم و به طور رسمي از خوابهايم بپرسم كه : چرا كلاهتو كج گذاشتي؟ ( يك قاعده دستور زبان فارسي ميگويد كه ميشود به غير جاندار، حتي در حالت جمع از فعل مفرد استفاده كرد. با اين همه از خوابهايم عذر ميخواهم،هرچند كه از همه جاندارهاي جهان، جاندارتر است. زندگي خوابها).
اما هر چه خواستم كه به اين پيشنهاد گوش فرا دهم، نشد كه نشد. يعني نشد كه به خوابهايم گير بدهم ، چرا كه دو جشنواره فيلم و شعر فجر، سرك كشيدند و گفتند: منم منم مادرتون، علف آوردم براتون. من هم مثل شنگول و منگول و اون يكي، گول خوردم و در را باز كردم. كلا گول خور بنده نه چندان حقير!!، ملس است و زود گول ميخورم. اين بود كه به طور ناخواسته، باز هم از جشنوارههاي فجر نوشتيم.
از جشنواره شعر فجر شروع ميكنم، چون اين جشنواره آنقدرها كه بايد مورد توجه قرار نگرفته و به قول دوستان، كمي تا قسمتي ابري است. يكي از مصاحبهشوندگان با ستاد خبري اين جشنواره به نكته جالبي اشاره كرده است كه جاي گير دارد. ليد خبر را بخوانيد: « استاد ادبيات دانشگاه فردوسي مشهد با بيان اينكه شاعران توانا معلمان بزرگ بشريت هستند از هيات داوران جشنواره شعر فجر خواست كه در انتخاب برگزيدگان سختگيرانهتر عمل كنند.» يعني چه دوست عزيزم؟ يعني داورهاي سالهاي قبل، سختگيرانه عمل نميكردند؟ يعني مثلا به كسي آوانس ميدادند؟ سختگيري اصلا يعني چه؟
اما از اين طرف يك استاد پيشنهاد ميكند كه آثار را با سختگيري بيشتر داوري كنند و از سوي ديگر شنيده ميشود كه چند نفر ميخواهند آثارشان اصلا و ابدا داوري نشود. اين بخش دوم به جشنواره فيلم فجر مرتبط ميشود. شنيده شده است کمال تبریزی، رضا میرکریمی و مازیار میری از مهدی مسعودشاهی خواسته اند، فیلم هایشان که در بخش مسابقه حضور دارد، داوری نشود.
دوست من! برادر من! كارگردان من! تويي كه خوابهاي من را به تصوير ميكشي! با تو ام، اگر چه تو با من نيستي. نكند هستي. كسي دقيقا نميداند. اما چرا نميخواهي فيلمت داوري شود. از چه ميترسي؟ اگر فيلمت داوري شود، چه اتقاقي ميافتد؟ راستش را بگو. به جان همين ستون «گيرنايي»، بگو تا ما هم براي روزهاي بعد سوژه داشته باشيم. بگو كه بدانيم چه كسي كلاهشو كج گذاشته. آخ اين رسمشه؟ بگو ديگه عزيز من. اگر نگويي البته بهتر است. فردا به خواب گير ميدهم. دلي شاد ميشود و كسي آسوده ميخوابد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر