شايد براي خيليها مهم نباشد كه براي ناشران چه اتفاقي ميافتد. يعني شايد مهم نباشد كه فلان ناشر چند كتاب به نمايشگاه كتاب سال آينده ميرساند، همان نمايشگاهي كه ارديبهشت برگزار ميشود. چون وقتي ميروند نمايشگاه، به هر چيزي فكر ميكنند به جز خريدن كتاب. ( اي بابا ! آخه به من چه شما فكرتون ميره جاهاي بد؟) براي اين عده، نمايشگاه كتاب جايي است كه ميشود چند ساعت تويش سياحت كرد، بعدش هم آمد بيرون و در فضاي نمايشگاه، بستني و ساندويچ خورد. به نظر ما، مايي كه به همه چيز گير ميدهيم و ميپرسيم « چرا كلاهشو كج گذاشته»، اين كار هيچ اشكالي ندارد، چرا كه ممكن يك لحظه، تنها يك لحظه طرف به اين فكر بيافتد كه براي كلاس هم كه شده، يك كتاب بخرد. در نتيجه ممكن است از خواب چند ساله بيدار شود و از اين به بعد باز هم كتاب بخرد. به قول سعدي: « ای که پنجاه رفت و در خوابی/ مگر این پنج روزه دریابی ».
لاجرم حالا كه سخن از شيخ اجل جاري شد، گذر عمر بديديم و بهاري كه پيش روست. ارديبهشت موسم نمايشگاه كتاب است و ناشران و ما چشمانتظار، تا ببنيم كه چه در نظر است و چه در گذر. آن كتاب كه قصد ابتيايش را داريم، به خرجاندر برآييم تا بميريم و ندانيم. ( بميري تو اي بيپولي)
اين پاراگراف بالا كه بعد از شعر سعدي آمد و نشان از جوگيري ما داشت، يعني اينكه نمايشگاه كتاب به زودي شروع ميشود و ما هم دلمان ميخواهد كتاب بخريم. اما درست در همين شرايط، آقاي اشعري از كتابخانه ملي رفته و كسي به كتابها «فيپا» نميدهد. يعني كتابها نمي توانند فعلا منتشر شوند. چند روز ديگر هم عيد ميآيد و بعد هم نمايشگاه. بعد تراكم كتابهايي كه ميخواهند فيپا بگيرند.
اگر ميخواهيد نمايشگاه كتاب پرباري داشته باشيم، فعلا بيخيال مجوز بشويد. به هر حال به چند كتاب مجوز ميدهند به چند تا هم ديرتر. اما وقتي كتابها منتشر نشوند، آن بابايي كه ميرود نمايشگاه كتاب، چه بخرد؟ شايد همين يك كتابي كه فيپا نگرفته، او را از خواب هزار ساله بيدار كند. آقاي فيپا! كلاهتو درست كن لطفا!
رونوشت: اين مطلب پيش از اين در ستون گيرنا روزنامه آرمان منتشر شده است.
۱ نظر:
پیش به سوی نمایشگاه امسال...امیدوارم بدتر ازپارسال نشه..................................
ارسال یک نظر