بعد از گيري كه ديروز به رضا كيانيان داديم و بازتابش، بازيگرهاي ديگر هم دست با كار شدند. منظورم از بازتاب همان تلفنهايي بود كه با بنده نه چندان حقير برقرار كردند و جلوي در اداره قرار گذاشتند و گفتند حتما فيلم «قيصر» را ببين و چاقوي دسته زنجان به همراه داشته باش. گفتند كه ما رضا كيانيان را دوست داريم. گفتم من هم دوست دارم. گفتند ما مردم نازنينيم. گفتم من هر مردم همه نازنينهاي دنيا هستم. گفتند شما جاسوس هستيد، اما بهترين جاسوس خود خود ابراهيم حاتمي كيا است. گفتيم باور كنيد كه همان پشه هم خودتان هستيد و ما هيچيم. و البته اين يكي را از ابوسعيد ابوالخير كش رفته بوديم.
گفتند: مثل اينكه متوجه منظورمان شديد. گفتيم. ما كلا متوجه منظور شماييم و جز اين كار ديگري بلد نيستيم. گوش ميكنيم آنچه را كه شما ميگوييد. گفتند منظورمان همين نشست خبري فيلم «گزارش یک جشن» ساخته ابراهيم حاتميكيا است. گفتم همان كارگرداني كه اين اواخر اينويزيبل ( چراغ خاموش) حركت ميكند و موبايلش خاموش است ؟ گفتند بله. اما شما بايد در مورد چيز ديگري بنويسي. داريوش ارجمند.
اين بود كه خواسته و ناخواسته گرفتار داريوش ارجمند شديم تا در مورد بعدي از داريوش مهرجويي بنويسيم، شايد هم داريوش خواجهنوري. خداي را چه ديدي... شايد هم از داريوش هخامنشي. داريوش خان ارجمند در نشست مطبوعاتي فيلم «گزارش یک جشن» حرفهايي زد كه جالب بود. مگر قرار است مقام نهچندان شامخ گيرنايي ( با تاسي از گلآقايي) هميشه به چيزهاي بد و اه گير بدهد؟ گاهي هم به چيزهاي خوب گير ميدهيم.
داريوش ارجمند در اين نشست گفت: «هنرمندان جاسوسان خداوند هستند و یکی از بهترین جاسوسان خدا ابراهیم حاتمیکیا است که رازهای مخفی مانده جامعه را به مردم نشان میدهد تا مردم را آگاه کند و پاشنه آشیلی باشد برای مسئولان که در آن تفکر کنند.» از آقاي ارجمند تشكر ميكنيم كه به كارگردانها و هنرمندها لطف و مرحمت دارند. اما ايكاش به جاي جاسوس از كلمه مناسبتري استفاده ميكردند. چنانچه ميدانيد و ميدانيم جاسوس بار منفي دارد. اما ميشد از يك كلمه ديگر استفاده كرد. و اي كاش از ما نخواهيد كه كلمه مناسبتر را پيدا كنيم، چرا كه اگر بلد بويم پيدا كنيم، ميشديم داريوش ارجمند. ما ايشان را دوست داريم و البته از تماسهاي تلفني هم ميترسيم. و همين جا اين نكته را هم تذكر بدهيم كه آقاي ارجمند خودشان هم هنرمند هستند و احتمالا جاسوس. پس خيلي هم ناراحت نشويد. جاسوس بودن خدا با بقيه جاسوس بودنها فرق ميكند.( پايان خبر) بعد از تحرير: ديشب خواب ديدم در جزيزه زيباي كيش هستم. به نظر شما تعبير چيست؟
گفتند: مثل اينكه متوجه منظورمان شديد. گفتيم. ما كلا متوجه منظور شماييم و جز اين كار ديگري بلد نيستيم. گوش ميكنيم آنچه را كه شما ميگوييد. گفتند منظورمان همين نشست خبري فيلم «گزارش یک جشن» ساخته ابراهيم حاتميكيا است. گفتم همان كارگرداني كه اين اواخر اينويزيبل ( چراغ خاموش) حركت ميكند و موبايلش خاموش است ؟ گفتند بله. اما شما بايد در مورد چيز ديگري بنويسي. داريوش ارجمند.
اين بود كه خواسته و ناخواسته گرفتار داريوش ارجمند شديم تا در مورد بعدي از داريوش مهرجويي بنويسيم، شايد هم داريوش خواجهنوري. خداي را چه ديدي... شايد هم از داريوش هخامنشي. داريوش خان ارجمند در نشست مطبوعاتي فيلم «گزارش یک جشن» حرفهايي زد كه جالب بود. مگر قرار است مقام نهچندان شامخ گيرنايي ( با تاسي از گلآقايي) هميشه به چيزهاي بد و اه گير بدهد؟ گاهي هم به چيزهاي خوب گير ميدهيم.
داريوش ارجمند در اين نشست گفت: «هنرمندان جاسوسان خداوند هستند و یکی از بهترین جاسوسان خدا ابراهیم حاتمیکیا است که رازهای مخفی مانده جامعه را به مردم نشان میدهد تا مردم را آگاه کند و پاشنه آشیلی باشد برای مسئولان که در آن تفکر کنند.» از آقاي ارجمند تشكر ميكنيم كه به كارگردانها و هنرمندها لطف و مرحمت دارند. اما ايكاش به جاي جاسوس از كلمه مناسبتري استفاده ميكردند. چنانچه ميدانيد و ميدانيم جاسوس بار منفي دارد. اما ميشد از يك كلمه ديگر استفاده كرد. و اي كاش از ما نخواهيد كه كلمه مناسبتر را پيدا كنيم، چرا كه اگر بلد بويم پيدا كنيم، ميشديم داريوش ارجمند. ما ايشان را دوست داريم و البته از تماسهاي تلفني هم ميترسيم. و همين جا اين نكته را هم تذكر بدهيم كه آقاي ارجمند خودشان هم هنرمند هستند و احتمالا جاسوس. پس خيلي هم ناراحت نشويد. جاسوس بودن خدا با بقيه جاسوس بودنها فرق ميكند.( پايان خبر) بعد از تحرير: ديشب خواب ديدم در جزيزه زيباي كيش هستم. به نظر شما تعبير چيست؟
۱ نظر:
چه جالب؟؟!!!
چرا فیلتر شدید آخه
گریهههههههههه
ارسال یک نظر