چهارشنبه، دی ۰۹، ۱۳۸۸

كشتن انديشه هاي جوان عادت ما ايراني هاست

ما شرقي‌ها، دوست داريم كه گذشته مان را ويران كنيم، آن وقت بر ويرانه‌ها گريه سردهيم كه " اي واي، ميراثمان بر باد رفت." ما تخت جمشيدها داريم كه در حال ويراني است وآنها تعدادي خانه‌ معمولي كه از آنها محافظت مي‌كنند. اين تفاوت ماست. همين تفاوت در اسطوره‌هاي ما هم هست. اسطوره و داستان حماسي ما، ماجراي رستم و سهراب است و داستان آنها، داستان اديپ. ما پسرانمان را مي‌كشيم و آنها پدرانشان را. يعني اسطوره‌هاي اينگونه مي‌كنند، چون جامعه ما از ته دل مي‌خواهد كه اينگونه باشد و آنها مي خواهند كه آنگونه باشند.

متن كامل


فرشته‌هايي كه خبر از تغيير مي دهند

براي صد و ده سالگي مارگريت ميچل، نويسنده‌اي كه قرن بيستم را برباد داد

اسكارت، يكي بود مثل ما، يكي مثل گاليله، يكي مثل مارتين لوتر، مثل مارتين لوتركينگ، مثل كوپرنيك و حتي مثل مادام بوواري كه نمي‌خواست مثل همه باشد. مي‌خواست خودش باشد. مي‌خواست مثل خودش نفس بكشد. مي‌خواست از اطرافش فراتر برود. اما او ماند و ميليون‌ها خواننده پيدا كرد، چون خودش را پنهان نكرد. چون واقعي بود و نقش بازي نكرد. چون اين صورتك مسخره را كه ما هر روز به صورت مي‌زنيم، به صورت نزد. او مربوط به نسلي بود كه مي‌خواست دنيا را تكان دهد، اما ما به نسلي تعلق داريم كه سعي مي‌كنيم آرام و در خلوتمان به دنيا بخنديم.

متن كامل

غول زيباي شعر هنوز زنده است

دوست منتقدي كه نمي‌خواهم اسمش را بياورم،‌ چرا كه شايد از نظرش برگشته باشد، در آن سالهايي كه هنوز شاملوي بزرگ زنده بود در موردش گفت:" شاملو، يك غول زيباست، اما يك غول شني، كه عمري ندارد و كمي بعد از مرگش، فرو خواهد ريخت." اما زمان انگار حرفي ديگر دارد. شاملو نه تنها در طول يازده سالي كه مرگش مي‌گذرد، فرو نريخته است كه صدايش را بيشتر از قبل مي‌شنويم. صداي او را آخرين بار، با لحني كودكانه شنديم،‌ هنگامي كه دو كتاب از او با عنوان «قصه‌ دروازه‌ بخت» و «بارون» بعد از سالها دوباره منتشر شدند.
متن كامل