دوشنبه، خرداد ۱۰، ۱۳۸۹

چند خبر دست اول در مورد نقش میوه‌ها در سلامتی و نقش آن در پلورالیسم متکثر در گونه‌های دین‌شناسی پسامدرن

زندگی شاید آن‌قدرها بد نباشد. باید‌ها و نباید‌های ما آن‌را به گند می‌کشد. همان‌طور که احمقانه است به کسی که سیب می‌خورد بگوییم بی‌خیال خوردن پرتقال شو، نمی‌شود به آدم‌ها بگوییم اگر فلان کار را می‌کنی، نباید فلان کار دیگر را بکنی. بعد خودمان آن فلان کار دیگر را یواشکی بکنیم. اصلا اگر عده‌ای آن فلان کار را نمی‌کردند، عده‌ای دیگر اسمش را نمی‌گذاشتند فلان کار.
میوه برای سلامتی انسان بسیار مفید است.

چهارشنبه، خرداد ۰۵، ۱۳۸۹

فواید زلزله در 3 دقیقه

اگر "پی پی جوراب بلند" را نخوانده‌اید، حتما بخوانیدش. اگر فکر می‌کنید برای خواندن این کتاب زیادی بزرگید، حتما فیلم "زندگی زیباست" را ببنید. اگر فیلم دیدن را دوست ندارید، به من مراجعه کنید تا نصیحتتان کنم. اگر حوصله حرف زدن با من را ندارید، به من چه؟

اما ماجرا دقیقا بر می‌گردد به زلزله. اگر زلزله بیاید احتمالا بد است. اما به نظر من دقیقا بد نیست. آمدن زلزله می‌تواند کلی مزایا داشته باشد. چی؟ بخوانید:
1- احتمالا کلی خانه خراب می‌‌شود. در نتیجه کلی از این کارگرهای ساختمانی که دور میدان انقلاب می‌ایسند و هر وقت دخت ... افی از کنارشان رد می‌شود، چند تا فحش رد و بدل می‌شود، می‌روند سر کار.
2- داغ دلی از بیمه می‌گیریم. در حال حاضر ما فقط به بیمه پول می‌دهیم. ولی زلزله بشود، بیمه به ما باید بدهد.
3- چند وقتی احتمالا نیاز نیست برویم سر کار.
4- شاید کنکور بیافتد عقب. یا مردم بدون کنکور بروند دانشگاه. بستگی دارد چند نفر از حالت افقی به حالت عمودی درآیند.
5- بعد از زلزله احتمالا مهم نیست که قیمت بنزین آزاد باشد یا قزل‌آلا. ( بی‌نمک)
6- باراک اوباما، (او با مای سابق) پیام تسلیت می‌دهد. شاید چیزهای دیگر هم بدهد.
7- همه تقصیرها را می‌اندازیم گردن یکی و با هم دوست می‌شویم. البته نه با او، که با یکی دیگه.
8- همه ساندیس می‌زنیم به بدن.
13- اگر زندگی زیبا را دیده‌ باشید، می‌دانید که وقتی روبرتو بنینی، از جایی می‌افتاد، دقیقا می‌افتاد آنجایی که باید. شاید بعد از زلزله هم دقیقا آنجایی بیافتم که ...

پا نوشت: از دوست خوبی که بهش قول داده بودم در این پست شعر بگذارم، به طور ویژه عذرخواهی می‌کنم.

سه‌شنبه، اردیبهشت ۲۱، ۱۳۸۹

کره زمین را از خورشید دور می‌کنند تا من بیشتر دوستت بدارم

دیروز خبر جالبی شنیدم. شنیدم که می‌خواهند کره زمین را از خورشید دورتر کنند تا هوا کمی خنک شود. می‌گویند یخ‌های قطب شمال دارد آب می‌شود و خطرناک است. این‌ها مهم نیست، مهم این است که وقتی زمین از خورشید دورتر شود، احتمالا هر دقیقه به جای 60 ثانیه ، می‌شود مثلا 70 ثانیه. یا شاید بیشتر. یعنی من وقت دارم بیشتر دوستت داشته باشم. یعنی قرار است همه روزهایم و شب‌هایم یلدایی شوند.
وقتی هوا خنک‌تر شود، تو بیشتر سردت می‌شود و بیشتر دوست داری بیایی توی بغلم. دوست داری اینجا آرام بگیری و من هم از فرصت سو استفاده می‌کنم و یواشکی صدای تپش قلبت را می‌شنوم. یواشکی به موهایت دست می‌زنم و دستم پر می‌شود از حس خوبی که یک ماهی، به دریا دارد. یواشکی چشم‌هایت را دید می‌زنم.
فقط خیلی این‌جا بمان. خیلی بمان. خیلی. دست‌هایم را بگیر توی دستت. دستت وقتی عرق می‌کند، بوی خوبی می‌شنوم که قدیمی‌ها آن‌را تنها در نافه آهو می‌دیدند. تو نافه آهوی منی. یلدای منی، شبی طولانی که دوست ندارم تمام شود. تو دنیای منی که هرچند از خورشید دور شده‌ایم، به من نزدیک‌تر آمده‌ای. تو خورشید منی: یک فرشته که همیشه یک فرشته می‌ماند.