پنجشنبه، اسفند ۰۵، ۱۳۸۹

نامه‌اي به افشين قطبي

با سلام و درود بي‌پايان خدمت دوست و برادر گرامي، جناب آقاي افشين قطبي. اگر از حال ما بپرسيد، اي بد نيستيم و دعاگوي شماييم. اميدواريم هاو آر يوي شما هم در سرزمين آفتاب تابان خوب باشد. اگر دوست بنده، « هاسا گاوا» را ديدي، حتما به او هلو برسان و بگو: « تو كي زاكي؟» خودش ماجرا را مي‌داند. جانم برايتان بگويد كه ما هنوز سرمربي تيم ملي نياورده‌ايم و كار به جايي رسيده كه حتي منصوريان هم مي‌گويد كه لياقت مربي‌گري تيم ملي ندارد. يعني نيستم آقاجان. نيستم. تا بحث عوض نشده، بگذاريد برايتان يك ماجراي جالب تعريف كنم. مي‌دانم كه شما خيلي اهل فيلم ديدن و درباره سينما خواندن نيستيد، چون خودتان يك پا فيلميد. با اين همه تعريف مي‌كنم ادونچر (اوه. ماي گاد. ماجرا) را. ( راستي اين نامه پاراگراف ندارد، چون مي‌دانم شما اهل بخيه هستيد و پا را گراف برايتان مهم نيست) مي‌گويند كه اينگمار برگمان ( فيلمساز سوئدي. هيچ ربطي هم با آميتاب باچان و راج كاپور ندارد)، هر وقت فيلمي مي‌ساخت، چند نقد تند و تيز رويش مي‌نوشت و با اسم مستعار مي‌فرستاد براي مطبوعات. بعد كه مطالب چاپ مي‌شد، همه مي‌گفتند كه اين فيلم آن‌قدرها هم بد نبودها و ازش تعريف مي‌كردند. حالا شما هم اگر تماسي با آقاي منصوريان داشتيد، بهشون بگيد كه خودمون اين كاره‌ايم داداش. نگو لياقت مربي‌گري تيم‌ملي را ندارم. خودتو لوس نكن. ( دتس ايناف.) بيشتر از منصوريان نمي‌نويسم چون قرار است نامه را به شما بنويسم آقاي شير. آقاي قطبي! شما همه ما مردم ايران را شير كرديد و رفتيد. آن‌موقع‌ها كه ايران بوديد مي‌گفتيد كه ايران چقدر خوبه. الان مي‌گين كه ژاپن خوبه. فردا هم كه برويد بوركينافاسو، مي‌گويد اين‌جا بهترين كشور جهان است و كل مردم بوركينافاسو شير هستند ( يا شيرشان مي‌كنيد) و ما قهرمان جام جهاني خواهيم شد. فردايش هم كه به گواتمالا ببازيد خواهيم گفت كه تيم مقابل خوب بازي كرد. ما هم خوب بازي كرديم. دست داور درد نكند. تشكر مي‌كنم از پشت صحنه، جلوي صحنه، اون ور صحنه. بازي بعدي را حتما مي‌بريم. ما شيريم. شما هم شيريد. بازي بعدي را هم كه از فيجي باختند، همين حرف‌ها را تكرار مي‌كند. همه هم مي‌گويند كه به به، چه آدم باشعوري.دمت اي ول. آقاي قطبي عزيزم، برادرم. شنيدم كه اولين بازي را با تيم ژاپني‌ات برده‌اي. خدا را شكر. حالا بنشين تخمه ژاپني بخور و فكر كن كه اگر باختي، چه بهانه با ادبي مي‌تواني جور كني. ما شير. اوكي. اون‌ها رو به همين راحتي نمي‌توني شير كني‌ها. فعلا عزيزم. راستي نيكي و هنگامه و فاطي سلام مي‌رسونن. گودباي ماي لاو. سي يو بعدا. پي‌نوشت: چرا كلاتو كج گذاشتي؟

هیچ نظری موجود نیست: