دوشنبه، بهمن ۰۶، ۱۳۹۳

من، دیمسس و احمد غلامی

همیشه چیزی در دنیا هست که من را یاد چیزی یا کسی دیگر بیندازد. دمیس روسس، من را یاد احمد غلامی می اندازد و روزهایی مرتبط به روزنامه خرداد. یادش به خیر، آن روزها سی دی های( لوح فشرده؟؟) صوتی تازه به بازار موسیقی ایران آمده بودند و ما هم سرگردان فناوری نو. فرمت های گوناگون این سی دی ها باعث می شد نتوانیم بعضی هاشان را گوش کنیم. این اتفاق باعث شد تا من همه آثار دمیس روسس را همزمان داشته باشم.

ماجرا از این قرار بود که احمد غلامی، دبیر سرویس آن سال های من و مردی که همیشه خودم را مدیون او می دانم، سی دی ام پی تری دمیس روسس را به من داد و خواست تا آن را تبدیل به فایل صوتی معمولی کنم.( دستگاه خانه اش ام پی تری نمی خواند.) تا آن زمان فقط چندتا آهنگ این خواننده یونانی تبار را شنیده بودم و اصلا نمی دانستم کجایی است. یک نوار کاست درب و داغان داشتم با چند آهنگ گلچین قدیمی. دو تایشان را دمیس روسس خوانده بود. اندی ویلیامز، فرانک سیناترا و ژاک برل هم بودند. اما در این میان هرگز این کنجاوی برایم ایجاد نشده بود که این مرد صدا لرزان، همین که صدایش مسحورم می کند کیست تا این که احمد غلامی با امی پی تری اش از راه رسید و من ناگهان به یک گنجینه ای بزرگ دست پیدا کردم. به گمانم کشف دیمس روسس توسط من، چیزی کم از کشف نفت توسط انگلیسی ها در مسجد سلیمان کم نداشت. من سرشار از خودم شدم و تا مدت ها و هنوز، دمیس روسس گوش می کنم.

امروز خواندم که او در سال های دو سفری به ایران هم داشته است. عکس اش را در کنار ابی و نوش آفرین در بی بی سی  فارسی دیدم. امروز در مورد گروگان شدن خواندم. امروز دیدم که کنجکاوی ام درباره دیمس روسس چقدر کم بوده، با این که این همه صدا و ترانه هایش را دوست داشته ام. 

امروز خواندم دیمس روسس درگذشته است. 

هیچ نظری موجود نیست: